از نوایی تا هاپو!
پویا که کوچیک بود .. دقیقا اندازه الان پرنیا وقتی میخواست بخوابه میومد میگفت نوایی ... یعنی بزاریمش رو پا و بخونیم
نوایی نوایی نوایی نوایی همه با وفاین تو پویا بی وفایی!!! و....
این اختراع عمو رضا بود... نه اینکه به هیچ صورتی نمیخوابید این بود که هر کس هررر مدلی رو امتحان میکرد که بالاخره این مدل موند تا الان که هنوز خیلی ها تو اقوام به بچه هاشون میگن بیا نواییت کنم بخوابی....
و اما پرنیا وقتی میخواد بخوابه میاد سمتت و میگه هاپو!! به این صورت که شما باید بزاریش رو پا تکون بدی و بخونی...
هاپو برو داداش بخووووررر پرنیای ما لالا شدههه
هاپو برو بابایی بخوررر پرنیاچشاش بسته شده.... پرنیای ما خسته شده....
و این داستان ادااامه دارد تا جایی که تمام اطرافیان رو هاپو بخوره و اگه شما احیانا یادتون بره هم خودش یادآوری میکنه که : خاله!! رضا!! نی نی!!
از دیروز هم همینجور راه میره و با خودش میخونه.....
هاپو بلو داداسی بهوووول
هاپو بلو مامانی بهوووول