پرنیا
دخترم!
برای پویا خیییلی با جزئیات مینوشتم... خیلی زیاد مینوشتم... ولی اومدن تو کلا شلوووغتر کرده روزها رو... و این کم نوشتن از بی محبتی من نیست.. به خاطر حضور گررررم خودته..
خیلی لجباز! خیلی
پویا در هر صورت کوتاه میاد، حتی کتاب گاجش رو کلا پاره کردی...
رسما سوار پویا میشی! و اگه بره اونورتر شاکی میشی که چرااا میری اونور.بمون همینجا من بشینم رووو صورتت
خیلی وقتا مهربون.. تا بابایی میاد میگی : بابایی قلصاتو خولدی؟ داداشی پاشو صبه بیا صوبونه بخول...
سطل اشغال تو حموم پر جلد و قوطی بستنیه! گل پسرم از دست تو میره اون تو میخوره بستنیاشو
علاقه زیاادی به عروسکای بزرگی که در مغازه ها بابت تبلیغ هستن داری...بلیم دونیای جادویی عمو پلنگه لو ببینم به من دست بده بگه کالی ندالی عمو؟ من بلم بخابم؟
یا میگی بلیم آلاشگا بنجیل!! (آرایشگاهی که دم درش عروسک باب اسفنجی هستش)
گاهی شبا توهم میزنی بین خواب میگی مامااان دیدی بنجیل به من دست داد منو دوس داله؟
غذا خوردنت نسبت به همین الاان پویا هم بسنجیم معرکه است.. فوق العاده... الهی شکررر
میخوری میخوری تهش شیکمت درد میگیره میگی آآآی کممملممم
از نظر تو هرچی که خراب بشه باید بابایی با چکش درستش کنه... حتی یه چسب نواری ..حتی مداد رنگی.. هرچی خراب میشه میگی..این خبابه، بابایی بیاد چکش بیاله دلستش کنه
از شیر... و از پوشک گرفته شدی... حدووودا بزرگ شدی.. البته حدودا..ههه