پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

پویا و خونه

1392/7/16 9:18
نویسنده : مامانی
471 بازدید
اشتراک گذاری

پسرکم هنوز مهد نرفتی. (به لطف مامانم و آبجی زهرا)

هر وقت دوست داری میخوابی هروقت خودت خواستی بیدار میشی و من نگران این نیستم که اگه عصر زیاد بخوابی شب دیر میخوابی و درنتیجه صبح دیر بیدار میشی!!!! پس من مجبورم عصر نزارم بخوابی یا اگه خوابیدی زود بیدارت کنم و....

روزهایی که تو آرومی من آرومترم

اصلا برام مهم نیست حتی تا 2نصف شب بیدار باشی منم نیگات میکنم و ذوق میکنم . بازی کن پسرکم بدون استرس ونگرانی از بیدار شدن یا نشدن فردا صبح بازی کن و لذت ببر. به یکی گفتم دیشب پویا تا خود 2 بازی میکرد میگه خدایاااااا پس تو چطور صبح تونستی بیدار بشی ؟بهش خنده ام گرفت . با خودم گفتم من میگم پسرم بازی کرده. میگم دیگه نگران صبحش نبودم و مجبور نبودم هی بهش بگم پویا بخواب که الان صبح میشه!!!

آخر شب ها ازم میپرسی فردا خاله زهرا یا مامان بزرگ؟بغل 

وبعدش من:قلب     وتو:مژه

خدایا شکرت ........................................................................................................

یه کم دلنوشته دارم ادامه مطلب...............................................................................

اوضاع روحی غیر از پویا روبه راه نیستم. دیشب حتی بعد از خوابیدن پویا بیدار بودم . خیلی.... یه لحظه هم رفتم کنار پنجره و به خیابون خلوت و آروم نیگاه کردم و کلی گریه کردم.

خدایا به همه آرامش بده. ایمان قوی بده تا صبر زیاد داشته باشن. علاقه بده تا به هم توجه کنن ارزش قائل بشن شرایط رو سخت نکنن برای همدیگه .

خدایا به زنها پشت و پناه بده .

و به مردها خانوم خونه. کدبانو ، باسلیقه و  مااادر بچه ها. (بازم سهم مردا بیشتر شد!!!!) خنثی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (20)

دو دانشجو شایدم 4 تا!
16 مهر 92 14:09
سلام عزیزم. قربون حس پاک و قشنگ. خدا حفظ کنه تو رو برا پویا جوووون. می بوسیمتون


مرسی بچه ها
الهــــــــــــــــــــــــام
16 مهر 92 16:26
عزیزم اگه یه بچه ی دیگه بیاری دیگه ناراحت نیستی
همیشه شادی
پویا هم از تنهایی در میاد
یه پسر دایی دارم مغول.اقا تا داداش بزرگه نشد ادم نشد.
تو هم اگه یه نی نی بیاری مشکلاتت حل میشه
یالا. اصلا میخوام بچه هامون با هم بزرگ بشن


الهام از همینجا کف گرگی رو خوردی ها دهنتو میبندی یا بیام ببندمش
sahar
16 مهر 92 16:36
سلام عزیزممم وای چه شیطنتی از چشمای پسری میریزه زنده باشه ایشالا
مامان نازدونه ها
16 مهر 92 17:31
برای آرامش اینروزهای پویا جان که به لطف بودن خاله ومادرجونش داره خوشحالم از خداوند بزرگ برات آرامش وشادی میخوام عزیزم


منم برای تو و نازدونه هات بهترینهای دنیا رو
مرضی
16 مهر 92 19:48
چی شده مامان رقی


مرضیه جان
مامان ترنم
16 مهر 92 23:22
این خنده هایی که طعم عسل می دهند و قلب آسمان را آب می کنند، ای کاش همیشه در چهره هایتان باقی بمانند! پویای عزیز روزت مبارک



مرسی عزیزمممممممممممممممم
دخترشیرازی
17 مهر 92 1:19

لحظه هات آروم....


asalmotahar
17 مهر 92 9:56
سلام خیلی ممنون که با این پویا خان شیطون به فکر کار ما هم هستید . اگه لطف کنید پیامها رو توی وبلاگی که خوتون ساختید بذارید وبلاگ قبلی رو میخوام حذف کنم
با سپاس و تشکر از همکاریتون


خواهش میکنم چشم
مرد كوچك من
17 مهر 92 10:48
سلام عزيز دلم خوبي يعني بهتر شدي؟
خدرروشكر براي اين همكاري با پويا ميدونم چه لذتي ميبره و اين ميتونه براي تو يه ارامش بزرگ باشه
ايشالا همه چي به لطف خدا بازم درست ميشه


ایشالا
مرسی از این همه انرژی
مامان نازنینها
17 مهر 92 12:45
همیشه خوب و خوش باشید . برای دلنوشته ت هم اینها حاکی از دل مهربونته اینم برای شما و گل پسری
asalmotahar
17 مهر 92 12:47
درود و دوصد به درود
پس از کلیک روی توضیح بیشتر یکی از کادرهای عسل در پایین صفحه بعد نوشته (ارسال نظرات)
این وبلاگ را دسته کم گرفتید سازنده این وب یه خانم ماهریه به نام( مامان رقیه)


عجب! ندیدم من واقعا نظراتو!!!! آفرین به این مامان رقیه!!!!
مرضی
17 مهر 92 19:55
بهتری رقی؟
خوبی؟


اوهوم بهتر
roghaye
18 مهر 92 6:32
esme pesare manam dar ayande pooyas




خدایاااااااااااااااااااااا

این دیگه آخر تفاهمه
وای به حالت اونوخ بیای کامنت بزاری واسه بقیه اسمتم بزاری مامان رقیه!!!!خخخخخخخخخخخ

αɴѕнerlι вα мoнαye ѕorмeι
18 مهر 92 9:19
سلااام مامان مهربون
خدا براهم نگهتون بداره
مرسی که سر زدی بهم
چرا رو ب راه نیسدی
بیا خودم برات لالاعی بخونم


فدات
بیا بخون
αɴѕнerlι вα мoнαye ѕorмeι
18 مهر 92 9:20
نظرمو خووووووووووووووووورد ؟؟؟



نه نی نی وبلاگ نمیخوره بلاگفاست که شیکمو تشریف داره
مامان نازدونه ها
18 مهر 92 18:09
انشالله که تا الان حالت خوب واز دلتنگیهای چند روز پیشت خبری نباشه عزیزم


همینطوره
باران
18 مهر 92 19:33
مههههربونم روز کودک رو به پسر دوستداشتنیت تبریک میگم


roghaye
19 مهر 92 0:20
na mizaram mamane pooya va pariya.albate vase pooya mosamam taram akhe namzadam bishtar pesar mikhad.pooya jon chand saleshe¿


5سالش
زی زی بانو
19 مهر 92 19:34
یعنی نوبتی کردن میان نگهش میدارن؟


آره
زی زی بانو
19 مهر 92 19:35
رقیه چی شده؟ چرا دلت گرفته بود؟


فشرده شده بود زینب خیلی زیاد! الان بهترم!