پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

روزمرگی

1392/9/23 21:05
نویسنده : مامانی
685 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم . این روزا روزای سختیه . گذروندنشم سخت تر. ولی یه چیزایی این وسط هست که ماداریم فقط به همونا دل خوش میکنیم ومیریم جلو. ویکی از اون موارد وجود توهستش شیرین من

الان تو مشغول نقاشی کشیدن هستی و همزمان ازم میپرسی: میشه بگی این میز با چی ساخته شده؟ ومن میگم با چوب. بهم نیگاه میکنی و هردو لبخند میزینم و تو ادامه ی نقاشی و من ادامه ی نوشتن اینجا. 

یه چیزایی هست که داشتنش به خیلی چیزا میارزه . انسانیت. شعور. محبت. گذشت. علاقه. ....

خدایا اینا رو ازمون نگیر

-----------------------------------------------------------------------------

یکی از دندونای پسری افتاد(ینی بابایی کندش) و یکی هنوز سرجاشه . در عین حال دوتا دندون اصلیشم دراومده و داره بزرگ میشه . پسرم. بزرگ تر شدنتو عشقه

-----------------------------------------------------------------------------

تازگیا غذا نمیخوره. ینی همونقدی رو که میخورده هم نمیخوره! میگه آخه مامااااااااااان شکم چیزی نیست که من بهش افتخار کنم!!!!!! قابل توجه سازندگان پیام بازرگانی! به اینجای قضیه هم فکر کرده بودین آیا؟؟؟ چه وضعیه؟

------------------------------------------------------------------------------

رضای عمو صداش تو ساختمون پیچیده و داد میزنه ماماااااااااااان ماماااااااان 

پویا: رضااااا نگران نباش بیا پیش داداشی! تا وقتی مامانت بیاد من ازت مراقبت میکنم!!!! مععععععع

-------------------------------------------------------------------------------

قبلا هم گفتم خیلی نگران همه هست!  زن عمو داره به بچه غذا میده رفته کاسه رو برداشته از جلوبچه میگه: خفش کردییییییییییی چه خبرته آروم تر لقمه بزار دهنش مرددددددد

حالا بچه داد میزنه غذا میخوام این نمیده کاسه رو میگه میمیرههههه خفه میشهههههه!!!!

یاپسر عمه هه رفته دسشویی هی میگه مامان بیا منو بشور عمه داره درکمال آرامش چای میخوره! ایشون بلند شدن رفتن یقه ی عمه خانومو گرفتن برو بشورشششششششششش الان پاش سر میخوره میافته تو چاه!!!! ای وایییی !!! 

خلاصه که گمونم بچه ام بره مدرسه زنگ تفریحو کلا بزنه توسرش و غصه ی همه رو بخوره!

-------------------------------------------------------------------------------

یه چندتا عکس جدیددارم ولی اصصصلا حوصله ی هیچ کاری رو ندارم. دست و دلم بسته اس انگار....

خدایا منو ببخش که با این همه نعمت و این پسر بانمک و یه شوهر خوب بازم میخوام بگم : دلم گرفته:(

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

,
23 آذر 92 23:03
به نام خدا توی سایت رسمی عموپورنگ قسمت آیینه برای پدرمادر هاست!چون خودشون توصیه کردند که بگیم منم گفتم http://farziaee.ir/
مامان نازدونه ها
24 آذر 92 8:01
افتادن دندونش مباركه بهش بگو غذا بخور تا فسفر به مغزت برسه مغز داشتن كه ديگه باعث افتخارهاميد كه بعد از هواي گرفته ي دلت رنگين كموني بشه و جبران بشه برا اين روزهات يكي دو روز بود اين وبت باز نميشد و تو اون يكي وبت برات كامنت دادم نگران نبودنتون بودم
مامانی
پاسخ
ما چاکر هرچی دوست با معرفتیم میام وبت رو میخونم حس و حالم در حدی نیس کامنت بزارم!!!
مامان ترنم
25 آذر 92 9:43
افتادن دندونت مبارك پويا جون. ولي چقدر زود؟ ترنم با اينكه بزرگتره حتي يكي از دندوناش هم لق نشده.
مامان ترنم
25 آذر 92 9:44
رقيه جون اين جمله آخرت حالم رو گرفت. آخه دختر خوب تو خودت اين همه نعمت رو مي‌بيني و آخرش مي‌گي دلم گرفته؟ مثبت فكر كن تا مثبت‌ها رو جذب كني.
4دانشجو
25 آذر 92 16:58
سلام عزیزم. خودت چطوری؟از ما ناراحتی؟تحویل نمیگیری خداکنه هرجا هستی خوش و سلامت باشید جمیییییییعا
فاطمه حلما
26 آذر 92 9:33
سلام عزیزم وبلاگ قشنگی داریدلطفاازوبلاگ ما دیدن کنید
مامان نازنينها
26 آذر 92 13:31
افتادن دندونت مبارك باشه پسرگل ٠
SaYa
2 دی 92 21:37
عزیزم خصوصی
گلهای زندگی من
3 دی 92 9:50
سلام دوست عزیزم یلدات با تاخیر مبارک افتادن دندون گل پسر نازمونم مبارک