پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

کمی شیرین زبانی

1393/2/6 11:36
نویسنده : مامانی
424 بازدید
اشتراک گذاری

بدون رمزه

عکسای پویا رو زدم رو دیوار. خاله راضیه(پرستار پویا) که اومده خونه امیر علی(پسرش ) که یک سال و نیمشه برداشته میگه : ااااااا 3 تا پایا!!!! ماچ 

شب موقع خواب پویا میگه مامان نی نی که دنیا بیاد بیاریش جلو دیوار عکسامو ببینه. گفتم باشههههه اونوخ اونم مث امیر علی میگه سه تا پایا لبخند

 و پویا: نههههه اون میگه سه تا دادا    سه تا دادا!!!!! مگه من داداشش نیستم؟؟؟؟بغلقلب

-----------------------------------------------------------------

با مهدی (پسر آبجیم) به قول خودش شلوغ بازی میکنن پویا از رو تخت میپره رو دست مهدی و مهدی دادش بلند میشه که آآآآآآآآآآآآی دستم پویای بد دستمو کند!!! و تا آخر شب نشینی پسرک تو آشپزخونه کز میکنه و گریه که ببخشیییییییییییییید حالا چیکار کنم اینا برن شماها با من دعوا میکنیننننننن خنده و....

 فقط همون لحظه اول که مهدی جیغ زد من بهش گفتم که خیلی برای خودم متاسفم که قبل اومدن مهمونا اونقدر باهات حرف زدم و حرفام اصلا برات ارزشی نداشته!!!  دیگه مهمونا که رفتن ما هیچی نگفتیم  حالا خود پویا: باشه باشه باهام قهر باش حقمه من پسر بدی ام میرم تو بالکن تا صبح میشینم یخ بزنم بمیرم ........من سکوت.........   

باشه باشه متهسف باش از دستمنیشخند........سکوت.............

کنترل رو برداشته شبکه پویا رو آورده هی این دکمه هی اون دکمه چیه مادر چیکار میکنی؟؟ میخوام شبکه پویا رو حذف کنم اصلا . که شبکه نداشته باشم . تو هم برام نخری دوباره  خخخخخخخخ

ینی عذاب وجدان در حد بنز 

و من هم دیگه دیدم بچه ام دق کرد خودشو گفتم یه کمشم تقصیر خود مهدی بود شاید اونم آروم بازی میکرد و فضولی نمیکرد .  و بغلش کردم و دوست شدیممژه

-----------------------------------------------------------------

هر روز میگه عکس نی نی رو بهم نشون بده منم تو گوگل میزنم مقدار هفته رو بهش نشون میدم

دیشب بین عکسا یه جنین بود که تو خیابونای تهران انداخته بودنش تو جوی آب!! 

دیدنش عذاب آور بود کلا پنجره رو بستم و گفتم بسه مامانی حالم داره بد میشه دیگه . 

میگه: ماماااان بهش فکر نکن . عیبی نداره خوب انداختن که انداختن. منم میگم باشه  و هردو سکوت میکنیم

چند ثانیه بعد: چرا انداختنش تو خیابون؟؟؟ شاید بغلش میکردن اون گناه داره . مامان باباش آدمای ونجنسی بودن؟؟؟؟

میگم قرار شد بهش فکر نکنیم باشه؟ میگه آخه همش تو فکرمه چیکا رکنمبغل

2ثانیه بعد: شاید اصلا عکسا رو نمیاوردی کی گفت بیار!!!!!

2ثانیه بعد: آهان فهمیدممممممممممم شاید اونجا شیکم مامانش بود . تو شیکم مامانش یه شهر بود و اونم داشت تو اون شهر زندگی میکرد!!!!

2ثانیه بعد: اصلا چرا عکسا رو آوردی؟هان؟ خخخخخخخخخخخخخ


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

مرضی
6 اردیبهشت 93 15:42
عزیزممممممممممممممم
روژان&رهام
6 اردیبهشت 93 16:32
عزیییییییییییییزم ماشاالله قربونش برم باااانمک
الهام
6 اردیبهشت 93 18:58
عزیزممممممممممم کی بشه آیلین منم حرف بزنه و شیرین زبونی کنه
مامانی
پاسخ
خیلی زود . چون الان هر لحظه اش یه جور شیرینه . چش رو هم بزاری جیک جیک میکنه
اسما
7 اردیبهشت 93 0:35
ای بابا چیکارداشتی عکسوب بچه نشون بدی اخه؟؟؟؟؟؟؟ ببین فکربچه روچجوری درگیرکرده هاااااا اون پویایی ک من میشناسم مطمئنم هنوزم گیراون عکسه اس
مامانی
پاسخ
دقیقا همینطوره هنوز درگیره!!! معلوم میشه خوب شناختیش خخخخخ مریم مامان آرین و آرتین دیگه یهو تعطیل کرد وبلاگ نویسی رو نمیدونم چرا ! دقیقا چته اسما؟ نگرانم کردی
مامان مرضیه
7 اردیبهشت 93 10:37
عزيزه دلم همين كه خودش كار اشتباهشو قبول داشته خودش خيلي.نيكان ما هم هميشه اينجور موقع ها همينو ميگه ميگه ميخواي اصلا من بميرم پسر نداشته باشي ميخواي خودمو بكشم آره از دهنم خوني بياد منم هميشه سكوت دارم چرا اينجوري ميگن؟هميشه از اين حرفاش ميترسم
مامانی
پاسخ
ههههههه نترس عذاب وجدان مقطعیه آخه چند ثانیه بعدش مجدد همون کارا تکرار میشه خخخخخخخخ خودت بهتری مرضیه جان؟
زهرا
7 اردیبهشت 93 12:01
سلام خانمی ممنون که اومدین وبلاگم درست متوجه شدم باردارید؟
مامانی
پاسخ
آره زهرا جون
مینا
7 اردیبهشت 93 14:33
دقیقا بهت بگم کار خوبی نکردی اون عکس رو به بچه نشون دادی
مامانی
پاسخ
ببین مینا غلط کردم توفقط عصبانی نشو خوبی؟
مامان شقایقℒℴѵℯ
7 اردیبهشت 93 23:46
دخترشیرازی
8 اردیبهشت 93 12:25
آخ قربون این شیرین زبونمون بشم من همچین دلم خواست بچه رو بزنم له کنم اونم هی جیغ بزنه و بخنده خودت خوبی؟ دخمرک خوبه؟ آقوی بچا خوبن؟
مامانی
پاسخ
خداروشکر که دوری بچه ام در امانه خوبیم شکر... دخملک
دو دانشجو
8 اردیبهشت 93 22:29
سلام عزیزم فدات بشم.چادریه مامان عطی.مرده آقای حسنلو.عینکیه خاله ناهید.
مامانی
پاسخ
اوکی! مای گاد
مامان مهدیه
9 اردیبهشت 93 11:43
سلام دوست عزیزم دوقلوهای من سارا و ثنا زنگیان تو جشنواره نوروزی شرکت کردن ممنون میشم به وب ما بیاین و بهشون رای و امتیاز5 رو بدین
مامان هلنا
9 اردیبهشت 93 12:09
الهی بگردم شیرین زبونیای پویا رو واسش هرروز اسپند دود کن رقیه جون تا چشم نخوره عسلم در مورد جنسیت نی نی هم فکر کنم باید سه ماه و نیم باشه یا پایان چهار ماهگی
مامانی
پاسخ
ممنونم از این همه لطف .
مامان محمدامین
10 اردیبهشت 93 0:26
سلام رقیه جون من مامان محمدامینم...خیلی وقتا میام وب پسر بانمکتون رو میخونم... مبارکتون باشه نینیه دوم و در مورد جنسیت خود من جنسیت نینیم رو در 13 هفتگی فهمیدم
مامان نازدونه ها
10 اردیبهشت 93 11:12
من نميدونم اصلا چرا عكسا رو آوردي كه پايا متوجه ونجنسي بعضي پدرمادرا بشه(. ميبوسمش
مامان نازدونه ها
10 اردیبهشت 93 11:14
هفت خوان رستم رو بهمون رد ميكني تا يه كامنت بذاريم ((: اگه پسر باشه كه دم ودستگاهي ازش پيدا باشه ممكنه جنسيتشو تشخيص بدن(. منتظر نتيجه ي سونو ام
مامانی
پاسخ
ههههههههههه داغونم کردی