دلم برات عزیز شده
دیشب رفتی خونه ی مامان بزرگت خوابیدی ومن تا صبح هی اینور اونور شدم و خوابم نبرد! با اینکه خودم به زور فرستادمت گفتم یه کم دور شی ازم. امروز صبح هم دیدم هیچ سروصدایی از خونه ی مادربزرگه نمیاد فهمیدم هنوز خوابی منم یواشکی اومدم سرکار و نبردمت مهد گذاشتم همونجا باشی.ولی الان که اومدم تو وبلاگت و عکساتو دیدم انگار 2ماهه ندیدمت .دلم برات پرمیکشه
دلم برات عزیز شده نفس مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی