پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

پسرک شیرین مامان

1392/6/13 10:18
نویسنده : مامانی
285 بازدید
اشتراک گذاری

فعلا اینا رو داشته باشین تا پست بعدی عکس بزارم

نصف شب صدام زد گفت آب میخوام. بهش آب دادم سرشو گذاشت رو متکا رفتم که برم سمت اتاق خواب با خماری تمام میگه: پیشم بمون نرو پیش بابا . آروم پتو رو کشیدم روش و یه کم با دستم زدم رو پشتش وقتی حس کردم خوابش سنگین شده آرووووم بلند شدم برم میگه: مامان احسام میکنم! دارم میمیرم!!!!خخخخخخخ (جلب توجهت تو لوزالمعدم مااااااااااادر با اون احسامت)

-------------------------------------------------

با صدرا رفتن در یخچالو باز کردن و پارچ آبو برداشته داره تو لیوان ها آب میریزه . میگم: در یخچالو ببند بچههههههههههه عجله عجله کار میکنه نصف پارچ خالی میشه رو فرش . رو میکنه به صدرا و میگه: عیب نداره به زودی!!! خودش خشک میشههیپنوتیزم

--------------------------------------------------

بهش میگم بچه وقتی میری دسشویی فقط خودتو نشور زحمتت یه کم آب به درو دیوار هم بریز همه جا زرد میشهسبز با اعتماد به نفس کامل میفرمایند: عیبی نداره خوب زرد بشه اونوخ دسشوییمون به جای ونفش !!میشه طلایی!!!!!!!تعجب

-------------------------------------------------

صبحها سعی میکنم به هر شیوه ای شده یه کاری کنم چشاشو باز کنه و بیدارشه که با نق نق نره مهد. شروع کردم به بازی کردن باهاش و هی اینم با چشم بسته هر هر میخنده و حرف میزنه ! میگم من اصلا با تو بازی نمیکنم تو غریبه ای چشاتو باز کن ببینم اصلا تو پسرم هستی یانه؟؟؟ (نیشم اینجورینیشخندباز بود گفتم این شیوه رد خور نداره الان چشاشو مث قورباغه باز میکنه) که در کمال ناباوری شنیدم: من موش کورم مادل جان پتورم میکشه رو سرش که باید زیر خاک باشم من! آخ

--------------------------------------------------

 میگه میشه امروز سی دی ببرم مهد؟

باشه ببر ولی خاله گفته بن تن و مرد عنکبوتی نبری.

میگه بااااشه خودم میدونم بچه ها که مثل من مرد نیستن میترسن .باید یه سی دی باشه هم دخترونه هم پسرونه. بعد کل کیف سی دی رو ورق میزنه و آلوین و سنجابها رو انتخاب میکنه میگه این از همه بهتره مامان میدونی چرا؟؟؟ چون دخترای مهد با سنجابای دختر حال کنن نگرانپسرا هم با سنجابای پسرخنده

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

رضوان
13 شهریور 92 11:31
عااااااااااااااااااااااااااااااااااشق شیرین زبونیاتم پویای باهوشم مااااااشالااااااااااااااا ب این گل پسر
فهیمه
13 شهریور 92 11:47
آخ که چقد این پویا شیطونه بخدا اوخ اوخ اوخ الان کنارم بود گاز گازیش میکردم والا یه اسپند دود کن واسش و صدقه بده چه حاضر جوابه این پویا جون جیگرشو
رضوان
13 شهریور 92 12:24
من خیلی دوستون دارم مادر و پسر دوست داشتنی خصوصی دارییییییییییییییی
مرد كوچك من
13 شهریور 92 14:20
واي ازدست تو پويا
همون روش طلايي كردن ديوار كافي بود تا از خنده دل درد بگيرم
اون وقت حال كردن سنجابا رو بايد چيكار كنم الان همه فك ميكنن خل شدم


شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
13 شهریور 92 16:52
_______(¯`:´¯) _____ (¯ `•✦.•´¯) _____ (_.•´/|\`•._) _______ (_.:._)__(¯`:´¯) __(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.✦.•´¯) (¯ `•✦.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._) (_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶ __(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶ ____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶ _____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ______(¯ `.✦.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶ ______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶ _______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•✦.•´¯)¶¶¶ ¶¶¶(¯ `.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶ ¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶ ¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶ __¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶ ______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶ ____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶ ___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶ ___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶ _¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶ -_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ -----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ___|___|___|_____|___|___|___|___ __|___|___|____|___|___|____|__|__ ___|___|___|____|___|___|_|__|___|_ __|___|___|____|___|___|___|___|__ سلام خاله جونم ... من واقعا شرمندم ک خیلی دیر بهت سر میزنم. مطمئنم مامانی درکم میکنه ... آخه مامانا میدونن این روزا با ی نینی از نوع پسمل و شیطون چی ب روزمون میاد... این گلهارو هم واسه اینکه از دلت در بیارم برات آوردم... مطالبی ک قبلا نخونده بودم رو خوندم... ینی از دست کارات من در امان نیستم پویا. انقدر خندیدم از اینکه میخوای رنگ دستشویی رو عوض کنی...
من و پسرم آرين
14 شهریور 92 8:26
چه پسر با نمكي خدا حفظش كنه براتون .ممنون كه اومدي پيشم عزيزم.پويا رو ببوس.
afshin
14 شهریور 92 9:32
سلام وقت بخیر از شما ممنون هستم که در مورد صبا اطلاع رسانی دارید خواهشی از شما دارم بنده نامه سر گشاده در مورد صبا به ریاست جمهوری نوشته ام که برخی از سایتهای خبری ان را جهت اطلاع عموم منتشر نموده اند ایا امکان دارد شما هم در انتشار این نامه در سایتتان با ما همکاری کنید در صورت تمایل ادرس ایمیلتان را برایم به ادرس ایمیل help_saba@yahoo.comارسال نمائید باتشکر و باز هم ممنون از پیگیریها و لطفی که به فرزندم صبا دارید……شماره تماس بنده ۰۹۱۷۸۸۷۹۱۹۹ علیرضا فروزنده www.sabayepedar.net
مامان نازدونه ها
14 شهریور 92 20:20
ای جیگر موش کور رو برم من با انتخاب سی دیش
حاج خانوم
14 شهریور 92 23:10
ارادت مندم
مامان ترنم
17 شهریور 92 9:06
خوشم مياد از حالا مي‌دونه چطوري دو طرف رو داشته باشه. هم دختراي مهد و هم پسراي مهد حال مي‌كنن.


دو دانشجو
17 شهریور 92 11:59
سلام عزیزدلم. فدات مرسی مهربون. تو خوبی؟ دلمون برات تنگ شده . ببخشید بی وفا شدیم. جبران می کنیم. بوس. پویاجونم ببوس
سهیلا مامان پارساطلا
18 شهریور 92 8:32
از دست این شیرین زبونها
باران
18 شهریور 92 23:19
ای جان دلم به این پسر عزیز ودوستداشتنی وشیرین
2 daneshjo
21 شهریور 92 20:31
salam azizam khubi? cheghadr in pesare nazet zaboon dare . booos behemun sar bezan jigaram ye khabare jaleb darim
مامان بهراد
23 شهریور 92 9:09
سلام رقیه جونم
عزیزم با اسید "من"
یعنی بریزی همون لحظه بند کاشی ها سفید می شه
تمام سوپر مارکتها دارن بگو اسید "من" می خوام


ممنونم ازت فاطمه جان خییییییییییلی ممنون