پسرک شیرین مامان
فعلا اینا رو داشته باشین تا پست بعدی عکس بزارم
نصف شب صدام زد گفت آب میخوام. بهش آب دادم سرشو گذاشت رو متکا رفتم که برم سمت اتاق خواب با خماری تمام میگه: پیشم بمون نرو پیش بابا . آروم پتو رو کشیدم روش و یه کم با دستم زدم رو پشتش وقتی حس کردم خوابش سنگین شده آرووووم بلند شدم برم میگه: مامان احسام میکنم! دارم میمیرم!!!!خخخخخخخ (جلب توجهت تو لوزالمعدم مااااااااااادر با اون احسامت)
-------------------------------------------------
با صدرا رفتن در یخچالو باز کردن و پارچ آبو برداشته داره تو لیوان ها آب میریزه . میگم: در یخچالو ببند بچههههههههههه عجله عجله کار میکنه نصف پارچ خالی میشه رو فرش . رو میکنه به صدرا و میگه: عیب نداره به زودی!!! خودش خشک میشه
--------------------------------------------------
بهش میگم بچه وقتی میری دسشویی فقط خودتو نشور زحمتت یه کم آب به درو دیوار هم بریز همه جا زرد میشه با اعتماد به نفس کامل میفرمایند: عیبی نداره خوب زرد بشه اونوخ دسشوییمون به جای ونفش !!میشه طلایی!!!!!!!
-------------------------------------------------
صبحها سعی میکنم به هر شیوه ای شده یه کاری کنم چشاشو باز کنه و بیدارشه که با نق نق نره مهد. شروع کردم به بازی کردن باهاش و هی اینم با چشم بسته هر هر میخنده و حرف میزنه ! میگم من اصلا با تو بازی نمیکنم تو غریبه ای چشاتو باز کن ببینم اصلا تو پسرم هستی یانه؟؟؟ (نیشم اینجوریباز بود گفتم این شیوه رد خور نداره الان چشاشو مث قورباغه باز میکنه) که در کمال ناباوری شنیدم: من موش کورم مادل جان پتورم میکشه رو سرش که باید زیر خاک باشم من!
--------------------------------------------------
میگه میشه امروز سی دی ببرم مهد؟
باشه ببر ولی خاله گفته بن تن و مرد عنکبوتی نبری.
میگه بااااشه خودم میدونم بچه ها که مثل من مرد نیستن میترسن .باید یه سی دی باشه هم دخترونه هم پسرونه. بعد کل کیف سی دی رو ورق میزنه و آلوین و سنجابها رو انتخاب میکنه میگه این از همه بهتره مامان میدونی چرا؟؟؟ چون دخترای مهد با سنجابای دختر حال کنن پسرا هم با سنجابای پسر