ما اومدیم :)
نه اشتباه نکنین جایی نرفته بودیم از فضای حقیقی اومدیم به مجازیش همین خخخخخخخ
من و گل پسرم این روزها روزهای نسبتا آرومی رو میگذرونیم. یه روال تکراری که همش می چرخه و تکرار میشه و پسرکم البته چندان راضی نیست و گه گاهی مهدکودک رو جیم میزنه و میره خونه مامان بزرگ. به عنوان مثال امروز صبح : مامان آقای اداره اومده؟؟؟(یعنی الان در اداره بازه؟؟) میگم:آره ولی هنوز نمیخوایم بریم (این جمله یه خورده آرومش میکنه) کیف پسرکم رو حاضر کنم بعد...
برمیگردم میبینم فقط دود پشت سرش مونده مثل میگ میگ از پله ها رفته پایین و پابرهنه خودشو انداخته خونه مامان بزرگ و صداش میاد که میگه: فرار کردم نرم مهد هیچی نگو به مامانم!!!! مامان بزرگ میگه میخوام برم بیرون دلبندم . میگه ایشکالی ندارههه منم باهات میام قیافشم دقیقا همینه
--------------------------------------
رفته با عمو رضا آرایشگاه و وقتی برگشته با یه قیافه متفاوت و موهای به قول خودش مدل خروسی! از راه اومده دستاشو داده دوطرف و بلند میگه: قوقولی قوقوووووو
شبم تا دیروقت بیدار بود و هر وقت میگفتم بخواب میگفت نمیشه مدل خروسیم خراب میشه
-----------------------------------------
خیلی بازیگوش شده تا وقتی جیشش از چشاش در نیاد نمیره دسشویی یه روز بعد اینکه کلی با خودش کلنجار رفت و هی به یه طریقی به قول خودش جیشو برگردوند!!! میگم: برو دسشویی مادر جان
میگه : ندارم آخه. بهش میگم مامانا میفهمن که پسراشون جیش دارن بهم دروغ نگو (هرچند اون وضعیتی که اون داشت غیرمامانا هم میفهمیدن)
اول میگه: نه درشو بستم جیشا برگشتن تو لوله!!!!
بعد چند ثانیه: رفت دسشویی و برگشته میگه دیدی پسرا هم می فهمن! پ ن پ میخواستی خودتم نفهمی قدرت خدا.....
------------------------------------------
به همه چیز کارداره چند نمونه:
*چرا رضا پاشو گذاشت رو چادر زن عمو!!! باید از اون ورتر میرفت که چادر زن عمو خراب نشه....
*توپارک: پسرعموش راه افتاده به یه سمت نامعلوم میگه: جیش دارم . همه سرجاشون نشستن و پویا: داااااااااااد میزنه رضاااااا رضاااا ای خداااااااااا بیا برگرد باز بدوبدو رفته دستشو گرفته الان کجا میری؟بیا پیش مامانت کی میخواد بشورتت وقتی جیش کنی؟ باید بری دسشویی(اصلا به تو چه)
* بابابزرگ گفته از حیاط برین که اینجا پر خاکه . صدرا نمیاد بالا!!! ای خداااااااااااا چیکار کنم. صدرااااااااااااااااااا بیا دیگه (خوب به تو چه! نیاد. تو بیا بالا که پرخاک نشی غصه ی صدرا و خاکی شدنشو مامانش بخوره...والا)
* مهدی با من دوست نیست!(خوب نباشه) . مهدی هم نقطه ضعفشو فهمیده هی میگه اینو بهم بده وگرنه باهات قهرم ..این کارو بکن وگرنه باهات قهرم!
همه چیز باید طبق قانون پیش بره. همه باید درست راه برن.بچه های 1ساله هم باید وقتی اسم یه رنگ رو میگن درست بگن به قرمز اشتباهی نگن زرد که داد و بیداد پویا بلند میشه! که نههههههههه این قرمزه (خدایا به تو چه آخه)
*زن عمو و بچش با هم صحبت میکنن مادره میگه آب میخوای بچه میگه نه . رفته لیوانو گرفته به زور تو حلق بچه میکنه بخور آبو نمیبینی مامانت میگه آب بخور .حالا "من و زن عمو و بچه و لیوان آب" همه با هم شدیم نمیتونیم ساکتش کنیم و بهش بفهمونیم بابا طرف آب نمیخواد اصلا زن عمو اشتباه کرد ببخشید شما!!!!
*بهش میگم (بازبون کاملا آروم و نرم) پویا جان کتابتو میدی یه لحظه النا ببینه (تو خیابونیم ولی کتابش رو از خونه آورده و رنگ شده هستش کتابش) دم در یه کتاب فروشی وایستاده جیییییییغ میزنه که پس حالا که گفتی بدمش به النا اصلا کتاب نخواستم ببر همینجا همین الان پس بده این کتابو! مادر جان اشتباه شد النا نمیخواد ببینه کتابتو .نه خیر ببر پسش بده.مامانی آخه این کتاب توش نقاشی کشیدی چی میگی تو ؟ کتابو ازش گرفتم میگم خوب عیب نداره میزارمش تو کیفم نهههههههههههه ببر پسش بده . میگم نمیخوایش میبرم میندازم تو سطل آشغال باز داااااااد میزنه . به قران آخرش دیگه منم گریه میکردم اونم !همه ی خیابون نیگامون میکردن
مامان النا رفته واسه النا یه کتاب خریده داده دستش میگه بیا اصلا النا کتاب داره به کتاب تو هم کاری نداره باز جیغ میزنه میگه نه من اونو میخوام ! حالا باز النا نمیده کتابو!!!! اصلن یه وضع وحشتناکی......که در حد یه بچه ی 5ساله نبود. 2سالش بود اینجوری میکرد میگفتم بچه اس .....
--------------------------------------------------------
فرهنگ لغت پسرم:
مامان من خرگوشم====هویچ میخوام برام بیار!
مامان من میمونم====برام موز بیار
خیلی هوا گرمه ====بستنی میخوام
مامان بستنی با آب استغراغ میشه؟یعنی گرچه همین الان بستنی خوردم ولی بعد اینکه آب خوردنم تمام شه دوباره بهم بستنی بده!
اگه میخوای برام سی دی بزار!= برام سی دی بزار
----------------------------------------------------------
میگه برام النگوی قرمز بخر .میگم آخه النگوی قرمز مال دختراس که
ااااااااااا پس چطور کمد قرمز خریدی برام؟پس شاید (کاش) برام کمد سبز بن تن میخریدی!
من: بن تن وحشتناکه دوس ندارمش دلم میخواد اتاق پسرم آروم و قشنگ باشه
پویا: مگه اینجا اتاق تویه؟ برو اتاق خودت رو آرون و قشنگ کن
من:
پویا: خوب اصلا نمیخوای آشپزخونه رو قشنگ کنی عیبی نداره(ینی آشپزخونه اتاق منه پس!) برو تخت خودتون رو آرون کن
----------------------------------------------------
میخوایم بریم عروسی میگم بیا موهاتو ژل بزنم خروست کنم
منتظر بودم با خوشحالی بیاد جلو که گفت: دلم میخواد همینجوری باشم نمیخوام پخ پخو بشم!!!!
با خودم ژل رو بردم تو تالار دوباره گفتم مامانی حالا میشه موهاتو قشنگ کنم؟
میگه: من مردم ! با من این کارا رو نکن
----------------------------------------------------
پسرکم. تو مردی. خیلی مردتر از اونی که فکرش رو بکنی . از اینکه دلت نمیخواد موهات اونجوری باشه خوشحالم. از اینکه همیشه دوست داری متعادل باشی خوشحالم. تو نق میزنی خیلی خیلی زیاد و من فقط از اینکه تورو دارم خوشحالم. از اینکه سالمی از اینکه هستی که گم نشدی.که تصادف نکردی. که مریض نیستی .
وقتایی که جییییییغ میزنی و اطرافیان میگن : وای رقیه چه حوصله ای داری مااگه بودیم تا حالا سکته کرده بودیم
من خوشحالم از اینکه خدا بدون درد خاص بدون هیچ مشکلی بدون حتی نیاز به یه آزمایش مشکوک یه بچه ی سالم و صدالبته باهوش بهم داده که پره از عاطفه. پره از عشق.
بچه ای که خود بهشته.