عکس+ادامه مطلب اضافه شد
داره نم نمک بارون میاد:)
اونجا که رفتیم خارج شهر
الویه ی مامان پز
آقای کتاب فروش داره سر قیمت کتابا با مامانش چونه میزنه
قیمت کتابا: سیصد و هزار!
بیست و هزار!!
سیصدوبیست و هزاررررر!!!!
عینک بابایی رو زده رفته تو آینه خودشو نیگاه میکنه دوربین مخفی رفت سراغش:D
یهو میگه ا تو کی اومدی؟؟؟
رفتیم خونه همکارم یه لاکپشت داشتن پویا شدیدا باهاش بازی میکرد
وقتی که موزه تعطیلههههههه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی