احوالات +بعدا نوشت
همکارم یه عطری نمیدونم یا ادکلنی میزنه که حالم از بوش به هم میخوره و کل روز رو مجبورم تحمل کنم . شماها هم همینجوری بودین تو بارداری؟ من خییییلی زیاد به بوها حساسم . گاهی لقمه رو میخوام بزارم تو دهنم دستم بو میده!!! حالم بد میشه اونوخ...
میرم دستامو میشورم بوی صابون یا مایع دستشویی اذیتم میکنه. با برف ماشینی میشورم دستمو باااز بو میده خداااااااا .......توحلقم ینی
الانم پنجره رو باز کردم هی دم و بازدم رو میرم سمت پنجره ولی مگه میشه لامصب بد ادکلنی هس گمونم از اون گروناس خخخخخخخخ
اینطور که به نظر میاد قراره ماه 4 هم ویار ادامه داشته باشد...... قدرت خدا.....
وارد ماه 4 شدم
چقد خوشکل شده این صفحه ی نی نی وبلاگ
--------------------------------------------------------------
ظهرا من میخوابم و به پویا میگم ببخشید که مامان بدی شدم و همش خوابم و ممنونم ازت که اینقدر خوبی و اذیتم نمیکنی .
میخنده و میگه : کاری نکردم
وسط خواب ظهر بیدارم میگنه اینجوری: ماماااااان (شما با یه صدای آروووم تو گلو با ولوم 2 بخونینش )
میگم : هووووم
پ: برم دسشوی؟؟؟ خوب برو ددم جان منو بیدار کردی اینو بپرسی؟
پ: خوب یه وخ صدای شیر آب تو رو بیدار نکنه!!!
گفتم نه فدات شم برو بیدار نمیشم یه وخ!
یه روز ظهر هم منو بابایی خواب بودیم اون بیدار وقتی پاشدم دیدم با سرعت جت داره دور حال راه میره میگم چیه؟میگه جیش جیش خوب برو بچه جان آخه گفتم شاید صدای شیر آب بابایی رو بیدار کنه . ای جونمممممممممممممممم
----------------------
بعدا نوشت: فعلا اسمای تاییدشده از سوی سازمان مامی و ددی !!!
پسر: ایلیا
دختر: کیمیا (البته این کیمیا رو من دوس ندارم گفته باشم زور بالا سرم بوده تاییدش کردم )