پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

این حال منه تو شب!!!

1393/5/19 10:54
نویسنده : مامانی
320 بازدید
اشتراک گذاری

عاقا گرمه به خدا گرمه . شبا نمیدونم چیکار کنم . من تقریبا از 2 سالگی پویا دیسک کمر گرفتم و الان 4 ساله که همرامه چقدر زیاد و چقدر سخت. سخته که تو سن 25 سالگی نتونی جارو برقی رو راحت بلند کنی بیاری بزاری تو آشپزخونه مثلا! سخته که وقتی بچه ات تو ماشین بخوابه و تو تنها باشی با خودت بگی حالا کی بغلش کنه از پله ها ببرتش بالا؟؟ سخته که موقع شستن ظرفا هی لنگر بندازی رو این پات باز لنگر بندازی رو اون پات و در آخر دیگه اشکاتم مث شیر آب روون شه و هیچی نگی و به کارت ادامه بدی چون هم بااااید با اون سر کنی هم با این.

خوب حالا برای کمرم باید رو زمین سفت بخوابم ینی اگه شده رو خود زمین اگرم نه یه پتوی نازک پهن کنمو بخوابم. حالا تو این وضعیت باز شیکم و پهلوهام رو زمین اذیت میشن و رو تخت خییییییییلی راحت ترن. و اینه که شبا مثل پت و مت .با خودم درگیرم تا خوووود خود صبح. یه کم روتخت میخوابم تا جایی که کمرم دیگه تیر نکشه! بعد که میبینم خطری شد میرم رو زمین تا جایی که آخ آخم بلند نشده از درد زیر شیکم و پهلو. باز دوباره تا درد میگیره میرم رو تخت!!! و این داستان ادامه دارد. 

اتاق خوابمون گرمه . اگه برم اتاق پویا بخوابم تخت نیست واذیت میشم  ولی در عوض هوا سرده و سروصدا کم . اگه بخوام روتخت بخوابم باید برم اتاق خواب که بینهایت گرمه . اگه پنجره رو باز کنم تا خود اذان صبح ماشین و موتور رد میشن و خرخر خررررر نمیتونم بخوابم. اگه ببندم پنجره رو میپزم!!!! 

تو لالایی شبکه پویا دیدین یه قورباغه هست بچه شو چطور با عشق بغل کره تکون میده؟ هر شب با خودم میگم چه قورباغه باشی چ آدم . مادر که باشی فقط باید از خودت کم کنی و مایه بزاری برای بچه ات وجالبه که هیچ مادری هم ناراضی نیست از این قضیه. 

واقعن چقدر راحت قبلنا میگفتیم مادر بچه شو 9 ماه حمل میکنه. نمیدونستیم ینی چی. و چقدر جالبتره که وقتایی که پویا مثل یه جوجه میاد تو بغلمو و بوسم میکنه و هی وول میخوره با خودم میگم تمام سهم من از این بچه همین لحظاته. بزرگ که شد میشه مثل من. مثل باباش. مثل همه بزرگا. چند بار رفتیم کنار مامانمون نشستیم درد دل اونو گوش کردیم؟ اگرم رفتیم برا این بوده که خودمون درد دل کنیم. اگرم احیانا اون شروع  کرده به نالیدن وگلایه کردن از چیزی گفتیم وای چقدر حرف میزنه!!  

میخوام بگم سهم ما از بچه ها همینقده و من خوب میدونم و قبول دارم. دوست دارم لحظه هایی رو که پویا به محض بیدار شدن از خواب میگه مامان. قبل خواب میگه مامان. تشنه میشه میگه مامان. گرسنه است میگه مامان. ببخشید! جیش داره میگه مامان. اینا تمام زندگی منه. بعدنا دیگه شاید دوروزی یه بار هم کلمه مامان تو دهنش نیاد. نه که از بی عاطفگیش نه! از مشغله یا هر چیز دیگه.....

مادر بودن اونقدر سخته و ما حتی تو دوران های قبل مادر شدن نمیدونستیم که تمام هست و نیست و شادابی و زیبایی و سلامت و انرژیمون قراره تو این راه صرف بشه و باااز ما خوشحال باشیم و شکرگذار این نعمت. 

برای همه ی مادرای دنیا آرزوی سلامتی و لبخند واقعی میکنم. مادرشوهراتونم دوست داشته باشین و بخندونینشون .مادرای خودتونم فراموش نکنین.دعا برای منم یادتون نره که ایشالا این 3 ماه باقیمونده هم به سلامتی تموم شه و با عکس نی نی بیام خدمتتونمحبت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (18)

زندگی از آ...تا...ی
19 مرداد 93 10:59
به تازگی بخش مشاوره خانواده سایت زندگی از آ...تا...ی راه اندازی شده است. شما عزیران می توانید سوالات و مشکلات خانوادگی و جنسی خود را در قسمت نظرات مطرح کنید تا توسط کارشناسان مشاوره سایت پاسخ داده شود.
مامان نيكان
19 مرداد 93 11:44
سلام رقي جون از وقتي حامله شدي خيلي غر غر و شدي دختر. بابا همه همينطورن منم الان با اينكه اصلا دلم نمي خواد اما تو حال و رو زمين ميخوابيم چون اتاق خواب گرمه .اگرم رو تخت بخوابيم هم منو نيكان مي خوابيم چون باباييش به درد شما ذيسك كمر گرفتاره چه كار كنيم خوب .بزن به در بيخيالي البته تو خونه منم خيلي غر ميزنم اما .............ايشالاه نيني زودتر دنيا بياد
مامانی
پاسخ
ینی الان تو به اینا میگی غر
مامان گلاب
19 مرداد 93 18:15
عزیز دلم میدونم چقدر واست سخخته که بخوای توی خواب و با اون شکم و دیس کمر هی اینور و اونور بشی عزیزم سخته ولی تحمل کن چاره ای نسیت خانمی عوضش وقتی میبینی یه دخمل ناز رو خدا میذاره توی بغلت همه ی سختیا میشه خاطرات خوب چرا یه پنکه یا یه کولر دستی نمیگیری واسه اتاق خوابت شاید یه کم هزینه کنی ولی حاقل خواب شبت هم واسه خودت هم واسه دختر نازت واجبه خراب نمیشه
مامانی
پاسخ
گلاب جون پنکه داریم همونو میزارم تو اتاق . ممنونم از حضورت
مامان نازدونه ها
20 مرداد 93 17:18
تمام سهم من از این بچه همین لحظاته. بزرگ که شد میشه مثل من. مثل باباش. مثل همه بزرگا با خوندنه دل نوشته ت دلم برا مادرم تنگ شد و الان ميخوام بهش تلفن بزنم از الان بفكر اينم كه با وجود ديسك كمرت چجور ميخواي دوباره بچه داري كني انشالله كه با زايمانت تمام دردهاي بدنت هم از بين بره عزيزم
مامانی
پاسخ
ایشالا که سایه ی مامان مهربونی مثل تو همیشه ی همیشه رو سر نازدونه ها باشه و ایشالا که مادرت همیشه از وجود و داشتن همچین دختری فیض ببره
مامان ترنم
21 مرداد 93 12:00
چه پروژه‌اي داري موقع خواب . آخه دختر تو كي وقت مي‌كني بخوابي؟؟؟ ببخشيد كه خنديدم آخه تصورش بانمكه. رقيه هي مي‌ره هي مياد ، هي مي خوابه هي بلند مي‌شه.
مامانی
پاسخ
خوبه والا
شقایق.مامان حباب
23 مرداد 93 15:34
هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی رقی جونم دلت پره خواهر. عین من ... عین ما ... عین همه مامانای دنیاا ایشالا سختیهات میگذره و ب زودی نینی خانم میپره بغلت و همه اینارو فراموش میکنی. برو خصوصی
mahtab
24 مرداد 93 0:22
سلام مبارک باشه قراره دختر دارشين؟ چه حس خوبي! به سلامتي ان شاالله
مامانی
پاسخ
مرسی مهتاب جان شاد و سلامت باشی
مامان ساينا و سبا
25 مرداد 93 8:14
سلام عزيزم...الان تصور کردم وضعيتت را... درکت مي کنم خيلي روزاي سختي داري ... من ميگم حاملگي دختر خيلي سختتره چون مادر هم سنگين تره ، هم تنبلتر ميشه...من که اينجوري بودم ولي مادرايي که پسر داشتن و دور و برم بودند خيلي راحتتر بودند اميدوارم اين 3 ماه سخت آخري هم زودتر تموم بشن...مراقب خودت و ني ني و پويا جونم هم باش
مامانی
پاسخ
سلام فدات شم آره دقیقن همینطوره من مله 5الانم مثل ماه 9بارداری پویا اذیت بودن قطعن دخترا سخت تره بارداریشون شادباشی عزیزم
azin
25 مرداد 93 15:54
سلام من اسمم اذین 24 روز دیگه بدنیا میام خاله جونم واسم وب لاگ ساخته . دوس د ارم باهات دوس بشم با من دوس میشی ؟
مامان نادیا و محمد امین
26 مرداد 93 12:16
سلام عزیزم تازه روزهای خوشت را داری سپری می کنی بزار نی نی به دنیاد بیاد و طعم دو تا بچه داشتن را بچشی اونوقت سلامت می کنم امیدورام روزهای باقیمانده به سلامتی طی بشه و دخمل گلی سالم و سلامت به دنیا بیاد
مامانی
پاسخ
قربانت گردم تو که تازه بچه اولت دختره و دوبرابر پویا هم سن داره حال و روز من خییییلی بدتر از چیزی خواهد بود ک تصور میکنی ولی امید به بزرگی و لطف خدا پس چی؟ من الانش با این شیکم باهاش تفنگ بازی میکنم قایم موشک ! و خیلی چیزای دیگه حوصله ام زیاده
محبوبه
28 مرداد 93 15:58
اي جاااااااااانم خدا حفظش كنه دخملمون رو كه اسمش هم مثل خودش خوشگله پوياااااا،پرنيا،پويا و پرنيا… چه خوش آهنگ.
مامانی
پاسخ
مامان محمدامین
29 مرداد 93 2:51
سلام رقیه جونم...باسلیقه اسم نی نی رو انتخاب کردین الهی این سختیهای بارداری براتون راحت شه...میدونم خیلی سخته مواظب خودتون و نی نی گولو باشین پویا رو هم از طرف من بچلونید محکم
مامانی
پاسخ
ممنونم ازت عزیزم. آره خیلی دوست دارم این اسمو تو هم مراقب دردونه باش
مامان نيكان
29 مرداد 93 12:36
به به اسم خوبي انتخاب كردين ايشالاه خوش نام باشه و هر چه زودتر دنيا بياد ببينيم اين دخمل كوچولو رو
مامانی
پاسخ
مامان نازدونه ها
29 مرداد 93 21:45
مباركش باشه ممنون از بودن و دلگرميهات عزيز دلم
مامانی
پاسخ
مامان گلاب
31 مرداد 93 16:45
چشمت روشن مامی پرنیا
مامانی
پاسخ
سپیده..مامانه پارسا
3 شهریور 93 12:56
سودا
3 شهریور 93 22:55
عزیزم سلام دوباره مامان شدی؟ وای چقدر بهت میاد
مامانی
پاسخ
کجایی تو ؟هان؟
مامان نازدونه ها
6 شهریور 93 7:51