پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

استمدااااااااااااااااااااااااااااد+یه خبر خوش

1391/6/25 9:41
نویسنده : مامانی
429 بازدید
اشتراک گذاری

خندهسلام به همه اونایی که میان و بهمون سر میزنن و دوسمون دارن

خوب بعد سفر اوضاع و احوال برگشته به حالت عادی برو سر کار بیا خونه بخواب عصری یه دوری تو شهر بزن دوباره بخواب و بااااااااااااز فردا صبح

پسر گلم باید بگم تازگیا خییییییییییییییلی منو اذیت میکنی و مامانی شدی!!! از همه دوستای خوبم میخوام بگن چیکار کنم که این عادتهای بد کم شه:

1. حتی وقتی میرم دستشویی صدای گل پسر بلنده: مامااااااااااااااااااان رقیه کجاست؟؟؟

2. هر 5 ثانیه: مامان منو بغل کن!!!

3. امروز میگم برو مامان جان اونور اینقد سوارم نشو من الاغت نیستم! والا....

برگشتی قهر کردی رفتی تو اتاق . داد و بیداد که چی؟ تو با من دوست نیستی!!!!!

چطور من باید ثابت کنم که با این پسر دوستم ولی الاغش نیستم نباید دائم سوارم باشه؟

4. غذا خیلی بد میخوری که خوب با هر بدبختی ای هست روزا رو سر میکنم و مث بچه ها دنبالت راه میرم و غذا تو دهنت میکنم!!!!

5. از کنار بابایی از تو بغل بابایی پا میشی دو اتاق اونورتر منو پیدا میکنی : مامان آب میخوام!!!! خوب مادر جان اونی که کنارت بود بابات بود به همون میگفتی ! نه تو بیا آب بده!!!!!!

6. پویا میری خونه مامان بزرگ؟               نه  

پویا با مامان بزرگ میری پارک؟                نه

پویا با بابابزرگ میری مغازه؟                   بدون مامان؟؟؟؟؟؟

7. میریم خونه خاله فاطمه همه بچه ها بدو میرن پشت بوم خرگوش بازی حالا تو: ماماااااااااااااااااان تو هم بیا با من ، من تنها میشم آخه!!!!!!خوااااااااااااااااهش میکنم

ولش کن بیشتر بگم افسردگی می گیرم! خوبه این بچه مهد میره ها ! فک نکنین از اول عمرش تو دهنم بوده!

----------------------------------------------------------------------------------------------

واما خبر خوش

به سلامتی و میمنت آبجی کوچیکم که یه مدته عقده داره میره سر خونه و زندگی و من شدیدا خوشحال و ذوق زده می باشمخیال باطل

دنبال لباس و ... برای عروسی

کمک کردن در تهیه جهیزیه

و تمام چیزایی که گرچه استرس داره خیلی شیرین و زیباست اونم برای آبجی کوچیکه

خدایا عاقبت همه ی وصلت ها و عروسیا خوشی و خوشبختی باشه ایشالا

همه مجردای خواننده به زودی زود بختشون به بهترین وجه باز ایشاااااااااالاقلب

---------------------------------------------------------------------------------

 چند تا عکس که هیچکدومشون نه به هم ربط دارن نه به مطلب بالاییخنده

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (20)

فرزانه مامان ستايش
24 شهریور 91 0:33



نه بابا !!! اونوقت تو فرزانه ای و مامان ستایش؟؟؟؟
قدرت خدا!پرا آدرس وب زهرا رو گذاشتی پس؟؟؟؟؟
13 هستم!
24 شهریور 91 19:31
سلاااام
من توو بچه داری تجربه ندارم شرمنده
ولی بچه ی دخترداییمم همینجوره. میچسبه به مامانش ولش نمیکنه! حتی از بغلش پایین نمیاد که اون بنده خدا لباساشو عوض کنه!
راستیییی، عروس خواهرت مبااااااارک
ایشالله عروسی پویا


پویا رو قراره دامادش کنیم فدات شم نه عروس
مامان بهراد
24 شهریور 91 22:12
بهت وابسته شده ...........
احتمالا پدرش اون توجهی که تو بهش داری رو نداره.....
و اینکه خسته نباشی با تدارکات عروسی
انشاالله همیشه به شادی عزیزم..... =D>


100% پدرش اون توجهو نداره . اصلا مدت زمانی که منوو پویا با همیم زیاده.... نمی دونم در هر حال ذله شدم
مامان ساينا
25 شهریور 91 7:51
خيلي سخته ولي بايد كم كم بازيهايي كه تكي انجام ميشه و خودش هم بهشون علاقه منده رو شروع كني و كم كم ازش فاصله بگيري به مدت خيلي كوتاه تا وقتي كه هنوز صداش در نيومده و مرتب بهش سر بزني تا احساس نكنه كه پيشش نيستي
عروسي خواهرت مباركه


آره اینم هست.... سعی می کنم . ممنون
محدثه
25 شهریور 91 8:04
قربون گل پسر ماماني برم.فكر كنم بهتره روابط پسري با باباش بيشتر بشه و يه كم با باباش تنهاش بزار و مثلا برو خريد.البته اينم در نظر بگير كه پسرها خودبخود ماماني اند و ممكنه نتوني اونقدر بابايي اش كني بنابراين تنها راه حلي كه مي مونه كه يه ذره دلت خنك شه اينه كه يه دختر بياري كه بابايي باشه و يه ذره باباش هم از اين خوشي دربياد
راستي عروسي خواهرتون هم مبارك.ايشالله كه خوشبخت بشن


راست میگی محدثه جان ولی خداییش به ریسکش نمی ارزه شانس من همونم مامانی از کار درمیاد بیاودرستش کن....
مرسی
پرستو
25 شهریور 91 11:27
سلام عزیزم مرسی لطف داری


فدات شم
مامان خورشید
25 شهریور 91 11:32
اگه تازگی اینطوری شده شاید بخاطر اینه که اتفاقی افتاده که نگرانه از شما دور بشه و باهاش صحبت کن و آرومش کن. اگرم همیشگیه که بازم سعی کن با پرت کردن حواسش و صحبت باهاش این عادت هاش رو ترک بدی.
البته خودتون حتما بهتر از من می دونید باید چیکار کنید.
برا خواهرتون واقعا خوشحال شدم و تبریک می گم. آرزو می کنم خوشبخت باشن و مراسم به بهترین شکلی برگزار بشه.

سلام عزیزم . نه تازه اینطوری نشده واز اولش همینطور نق نقو بود و بد....
الان ولی خیلی وابسته شده
هرچی بزرگتر میشه نق نقو ترو وابسته تر میشه!!!!!

مامان یاشار
25 شهریور 91 18:18
مبارکه مبارکه ایشالا به سلامتی، ایشالا که خوشبخت بشن. وای نگو یعنی ممکنه بچه اینجوری هم بشه؟! والا من هرچی بچه تو دوستای خودم دیدم همه به شدت بابایی بودن، اینجوریشو اصلاً نمیدونستم. یه خورده ترسیدم. به هر حال هر کاری که میخواد بکنه. عشق خودمه با اون زبون عسلیش


آره بابا کجاشو دیدی . پدرمو درآورده
نسرین مامان باران
26 شهریور 91 11:14
مبارک باشه . امیدوارم خوشبخت بشند. چه گل پسری
آسمان آبي
26 شهریور 91 13:18
واي چه جالببببببببببببببب
مشكلات شما با پويا رو من دقيقا با آرمان دارم. خيلي هم موفق نشدم به حلش. اما بهترين راه كم توجهي به بچه هاست. توجه و حساسيت زيادي ما پدر و مادرها باعث اين عادت ها ميشه.
در مورد خواهرتون هم تبريك ميگم ايشالا كه خوشبخت بشه. اين روزها ما هم درگير بوديم اما به خير و خوشي تموم شد. (عروسي خواهرم رو ميگم)


عجب . پس چاره ای نیست
منم یه مدته با باباش تنهاش میزارم و یه کم کم توجه شدم ولی وقتی تو 30 متر حال با بچه تو دهن هم نشستیم خوب ناخودآگاه همه توجه آدم میشه دیگه......
مامان کوروش
27 شهریور 91 14:24
ای جان چه عکسهای پویا جون مامان مهربون این مشکلات رو هممون داریم ولی باید یه کم رها کنی به حال خودش پویا رو کارهاشو انجام نده آب خواست بگو خودش بره اگه واسش بیاری میشه عادت واسش در کل خداوند به همه ما صبر عنایت کنهرمز هم که نداشتم پست بالا رو بخونم راستی واسه عروسی خواهرت هم بهت تبریک میگم انشالله خوشبخت بشن


آره عزیزم کلا خدا به مادرا صبر بده و ایشالا که اون بهشته قول الکی نباشه............
کم کم دارم همین کارو میکنم و توجهم رو کم کردم به امید خداببینم چی میشه.....
ممنون بابت تبریکت
هیشکی رمز نداره ههههههههههههه
نیلوفر
28 شهریور 91 11:09

سلام عزیزم .چون من دیر شروع کردم تازه رسیدم به اینجا.سعی میکنم این 6 ماه رو هم زو بنویسم تا به تاریخ اصلی برسم.


از اون لحاظ . میدونی > بلاگفا یه جوریه که میتونی تاریخ پستتو عوض کنی و همون تاریخی که میخوای بزاری ولی نی نی وبلاگ نه تاریخ واقعی رو مینویسه و لو میری
در هر صورت خوشحالم که باهات آشنا شدم تو دوست خوبی هستی


سودا
28 شهریور 91 14:03
فكر ميكنم هر چي بيشتر اذيت ميكنن دوست داشتنيتر ميشن خوبببب


می دونی چیه سودا جان ؟ تو فعلا در مرحله فکر کردنی
بزار به عمل برسه بعد بهت میگم دوست داشتنی میشن یا نه ............. ههههههههههه
لیلی مامان یونا
28 شهریور 91 15:56
سلام خوبی خانومی ؟ راستش بزرگ کردن بچه ها سخت تر از اون چیزی است که در فکرو خیالمون بوده و هست ولی با آرامش همه چیز بهتر و راحت تر پیش میره یونا هم خیلی به من وابسته بود و هست چون صبح تا ظهر من رو نمیدید و وقتی از اداره برمیگشتم دوست داشت همش با من باشه و من جلو چشمش باشم .را حلش هم این بود که ظهر ها نمیخوابیدم و یه وقتی رو به بازی و قصه و ... صرف میکردم که بدونه من کنارشم
در مورد اسباب بازی هم که گفته بودی اگه این مسایل رو براش تکرار کنید با برگتر شدنش حتما حسابی یاد میگیره نگران نباشید

سلام لیلی خانوم . خوبی عزیزم؟ به خدا منم خیلی براش وقت میزارم . بازی . قصه . نقاشی. توپ بازی!!!!! آب بازی!!!! تازه بعضیا میگن از بس کنارش بودی و بهش توجه کردی این شده!!!!
ایشالا که بزرگ بشه بهتر بشه
ممنونم از راهنماییت
نیلوفر
28 شهریور 91 16:14
████__████_███
__███____████__███
__███_███___██__██
__███__███████___███
___███_████████_████
███_██_███████__████
_███_____████__████
__██████_____█████
___███████__█████
______████ _██
______________██
_______________█
_████_________█
__█████_______█
___████________█
____█████______█
_________█______█
_____███_█_█__█
____█████__█_█
___██████___█_____█████
____████____█___███_█████
_____██____█__██____██████
______█___█_██_______████
_________███__________██
_________██____________█
_________█
________█
________█
_______█


خیلی قشنگه خودت گلی نیلو جون
رضا
29 شهریور 91 19:25
سلام:

نوشتید خواننده ها بختشون باز بشه، پس روضه خونا چیییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟

قالب خیلی قشنگی واسه آقا پپویا انتخاب کردی. خدا حفظ شون کنه ، انشاالله پلوی دامادی شان را بخوریم.

یک عروسی هم به تازگی ها افتادیم............!!

در عکس پایینی به غیر ازآ قا پویا و پلنک صورتی دو آقازاده دیگر هم هستند ایشان رامعرفی نفرمودید!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اگر ما هم قابل بودیم به ما هم مقداری رمز عطا بفرمایید.




سلام عمو رضا از این ورا .
آخه ما اینجا روضه خون نداریم علی الحساب برا شما هم همون دعای بختتون وا بشه رو میکنم هههههههههههه
آره عروسی افتادین قدمتون رو چشم
تا وقت دامادی پویا گمونم پلو دیگه قدیمی بشه ها....

اون بچه هارم معرفی نکردم که 20 سال دیگه مثل شما یه پست بزارم بگم حدس بزنین اینا کین؟؟؟؟؟
ارغوان
1 مهر 91 13:15



سلام دوست خوبم . الان میام پیشت
زی زی
1 مهر 91 14:18
من کامنت گذاشتمم اما اسممو نذاشتم نمیدونم چی شد. ثبت شد نشد؟ یادم رفت اسممو بنویسم


سلام عزیزم خوبی؟ نه ثبت نشده . در هر صورت خوشحالم که اینجایی
یه عاشق
2 مهر 91 10:24
گفته اند:روز محشر باکسی که دوستش داری محشور خواهی شد
یعنی ما باهم؟!
چقدر برای تمام شدن دنیا بی تابم.



چقدر زیبا....
زی زی
4 مهر 91 13:47
ای بابااااااااااااااااا اه کامنتم بسایر زیبا و طولانی بید چرا ثبت نشد