این روزهای ما(رمزو برداشتم یه چیزایی هم اضافه شد)
سه نفری نشستیم داریم حرف میزنیم (البته 4 ر نفری) بابایی یه چیزی به پویا گفت دقیقا یادم نمیاد چی بود!!! وقتی من از اتاق اومدم بیرون رو کرده به باباش میگه: جلوی مامانم منو مسخره میکنی؟؟
میگه بیا باهام بجنگ. حین بازی میپره بالا میاد پایین رو میکنه بهم میگه: بیا جلووووو خرفت شیکم گنده!!!
یا وسط کشتی گرفتن با باباش میگه: چی از جونم میخوای جونور موزی؟؟؟ (اینقد سی دی نشون ندین به بچه هاتون)
دوروز پشت سر هم اومده باهام اتحادیه عصر روز دوم در حین بازی کردن با وسایلش هی تکرار
میکنه: فک کُلُم ! میپرسم چی میگی؟ میگه همونی که تو امروز به اون آقاهه گفتی ، فک کُلُم دیگه و من پس از کلی تحقیق و تفحص میفهمم منظورش فک پلمپ هستش
دارم آماده سازی روحی انجام میدم هی میگم چقد پسرم خوبه آقاست همیشه به مامان کمک میکنه مثلن وقتی نی نی منو اذیت کرد من زود صداش میزنم میگم پویا برا آبجی شیشه بیار. پویا برا مامان آب بیار!! و..... همینطور گزینه های مختلف میگفتم و در پایان هم گفتم: میگم پویا جان برا نی نی پوشک بیار که حرفمو قطع میکنه و میگه: اووووووه چه وَد شانسی ای گیر کردم!! شدم کارگرتون اونم پوشک !!! با این قیافه دقیقن
عادت کرده هر وقت از سرکار یا بیرون بیام حتمن یه چیزی براش خریده باشم. خوب تقصیر خودمم بوده همیشه میزاشتمش مهد وقتی میرفتم دنبالش دلم براش کباب بوده یه بستنی براش میخریدم و بستنی به دست میرفتم مثلا. خلاصه که دیشب بهش میگم ببین مامان الان با هم پا میشیم میریم مغازه (ساعت 12 شب دقیقن!) هرچی که دوست داری برات میخرم و از همین الان هم قول میدی که دیگه وقتی از راه اومدم نگی چی خریدی چی خریدی.چون من ظهرا نمیتونم تا در مغازه برم خسته ام. اولش تعجب میکنه میگه الااااان؟به این شبی؟؟؟ بعدشم که میریم و برمیگردیم و کلی کیفوووور داره خوراکی میخوره میگه: بااااشه من میام سر کیفت میگم چی خریدی بعد تو بگو هیچی بعد من گریه نمیکنم میگم باشه که هیچی !!!
ینی این عادت پرسیدن رو یه وخ به هم نزنی مادر جان!
میگه برم خونه عمو؟ ازش قول میگیرم که برو ولی صدای داد و بیداد و دعواتو نشنوم که صدات میکنم بیای پایین. قول مردونه میده و میره و بعد چند ثانیه!!! صدای داااااااد و بیدادش ساختمونو برمیداره که مثلا رضااااااا ماشینو بده بهم. منم صداش میزنم میگم پویا بسه بازی کردی بیا پایین. میاد تو راه پله و میگه : میشه تو گوشاتو ببندی ؟ بعدشم رو میکنه به پسرعموشو میگه: بخور! همینو میخواستی؟؟؟
دلم براش میسوزه این بچه کلن تو خونه است. بیشتر وقتا که میخوام بیرون برم با خودم میبرمش مگه چجور جایی باشه که تنها برم. همیشه اذیت میشم مخصوصا با این وضعم ولی میگم گناه داره. ممکنه با هم بریم یه خیابونو بگردیم مثلا اون مغازه های اسباب بازیشو ببینه فقط. برنامه امروزمون این باشه! یا میبرمش چندتا سی دی فروشی انتخاب کنه ببینه. اونوقت دیگه واقعن خسته میشم. نمیتونم راه برم. آخر سر میگه ببرم پارک ومن دیگه نمیتونم حتی رو صندلی پارک بشینم یا رو چمن. بااااید برم خونه دراز بکشم. اینه که گاهی وقتا بعد از چننند ساعت وقت گذاشتن براش بازم ازم دلخور میشه و با ناراحتی برمیگردیم خونه. پسرکم من در حد توانم میبرمت دیگه نمیتونم وااااقعن نمیتونم منو ببخش
یه سری چیزای زنونه هم نوشتم ادامه مطلب
30 هفته تموم شد .اونقدر بدم میاد به هفته حساب کنم خخخخخ. همیشه آدم وقتی واحد شمارش کم رو میگه که به زیاد نرسیده باشه! چی گفتم . منظورم اینه که بچه ای که تازه دنیا میاد رو میگن 1روزه بعد 2 روزه بعد که 7 روز شد دیگه نمیگن 7 روزه میگن 1 هفته بعد که یک ماه شد نگین 30 روزه بگین 1 ماهه. والا. مثلن سن خودتون رو یکی بپرسه 25 سال رو ضربدر 365 روز میکنید بعد به روز میگین عایا؟ بابا نکنین این کارا رو. .وقتی بچه یک ساله شد دیگه بگین یک ساله نگین 12 ماهه. 13 ماهه. لا اله الا الله رفتم کسری هایی که داشتم رو خریدم و ساکم رو خودم بستم!!! منظورم از کسری ها ینی چیزایی که لازم بود توی ساک نوزاد باشه.
اونایی که بارداری اولتون هست یه چیزایی رو من تجربه کردم و دارم برای این بارداریم استفاده میکنم شاید به درد شما هم بخوره . مثلن اینکه من سزارین بودم و بیمارستان دولتی هم رفتم . اونجام که قربونشون برم من جییییغ میزدم از درد و اونا غش غش میخندیدن تو سرپرستاری و چای میخوردن نصف شب! هر چی هم مامانم میگفت بهش مسکن بدین میگفتن همه عمل کردن این تحمل دردش کمه به ما چه! ولی الان دیگه از همین الان تو جیب ساکم یه بسته کامل شیاف استامینوفن گذاشتم خلاص. (((خوب اینجا بر اساس توصیه خیلی از بچه ها اصلاحیه میدم و میگم شیاف دیکلوفناک بهتره خودمم رفتم عوضش کردم)))
یا من خونریزی زیاد داشتم و اذیت میشدم بهم گفته بودن فقط یه بسته نوار بزاری تو ساکت کافیه ولی ببخشید نواره مثل دستما کاغذی مچاله میشد! الان ایزی لایف میخوام بزارم البته اینونخریدم هنوز. یکی از دوستانم رو دیدم که ایزی لایف خریده بود و بسیار تمیز و مرتب بود دورو ورش ولی من ببخشید خودم حالم از خودم بد میشد و اونقدددددر اون خانمی که میومد جامو زود زود عوض میکرد رو هنوز که هنوزه دعا میکنم که خدا میدونه. هر وقتم میومد بهش میگفتم اجرتون با حضرت رقیه و این باعث میشد که خوشحالتر بشه و دفعه بعد زودتر بیاد یا منو بلند کرده بودن که راه برو من میرفتم از پشت سر رودخونه خون راه افتاده بود رو زمین خوب آدم خجالت میکشه. در صورتیکه آبجی ها هیچکدوم مثل من اینقدر شدید نبودن و نوار کفایت میکرد. پس جهت آسودگی خاطر ایزی لایف یادتون نره
کش! بله کش. وقتی میرفتم اتاق عمل بهم گفتن همه گیره کلیپس و.... رو در بیارو برو خوب منم گذاشتم رفتم. وقتی به هوش اومدم دردم یک طرف اذیت کردن موهام یک طرف. موهام جمع شده بود رو گردنم و وااااقعن اذیتم میکرد. کلیپسامم یادم نمیاد در آوردم تو اتاق عمل گذاشتم؟به پرستار دادم چیکارش کردم اصلن! خوب اگه یه دونه کش معمولی تو ساکم بود میتونستم موهامو سففففت ببندم و راااحت بشم. هنوز که هنوزه تا یکیو میبینم از اتاق عمل میاد بیرون نگران خفگی و عرق کردن موهاشم دوست دارم برم جلو به اطرافیانش بگم موهاشو ببندین راحت شه! یادم میاد خواهر شوهرم از اتاق عمل اومده بود بیرون به محض دیدنش گفتم موهاتو ببندم برات؟ با یه حالت بینهایت ذوق زدگی گفت آره تو رو خداااااا ببند و بستم براش .در صورتیکه به ذهن آدم نمیرسه قبلش . خلاصه اینو گفتم که شماها بدونین و به همچین چیزی هم فکر کنین وگرنه من که موهامو اونقدر کوتاه کردم که حالا حالا ها کش نمیخواد