وباز هم شیرین زبونی
باهم نشستیم من شدم مشتری . پول میدم و پویا با هر پولی یکی از حیوناشو بهم میده! اینجوری:
ببخشید پویا جان گاو داری بدی به من؟
نههههههه باید بگی ببخشید آقای مغازه!!!!
باشه . آقای مغازه یه گاو بدین لطفا
دستشو دراز میکنه (یعنی پولو رد کن بیاد) پول خیالی رو میزارم کف دستش . اونم میگه:
بفرمایید قابلی نداره!!!!!
یکی دوتا حیوون میخرم و تا میخوام دهنمو باز کنم مثل یه آدم بزرگ میگه:
خوووووب حالا آقای مغازه جیش داره!!!! بره جیش کنه برمیگرده بهت حیوون میده باشه؟؟؟
-------------------------------------------------------------------------
میگم پویا جان قرصای اسمارتیس رو نریز رو فرش مورچه ها جمع میشن
با یه حالت کاملا قهرمانانه:
خوب عیبی نداره . بیان، دیدی لوکاس به مورچه ها صخره های شیرین داد؟؟؟
مگه اینا صخره های شیرینن؟
آره بابا همینا بودن قرصای رنگی رنگی اونا اشتباهی میگفتن صخره!!!
امااااااااااااااااااااااان از این سی دی ها..............
-------------------------------------------------------------------------
میگه مامان بیا یه حیوون انتخاب کن با هم بجنگیم . میگم باشه و همینطور در حالی که فکرم هزار جاست یه حیوون برمیدارم و بدون توجه به حیوونی که تو دست پویاست هی این حیوونه رو تکون تکون میدم و حالت جنگ به خودم میگیرم..
یه پوز خند شدییییییییییییدا بد میزنه و میگه: مامااااااااااان!!! پلنگ از کفتار قوی تره .بالاخره شکست میخوری الکی اینقد بالا وو پایین نکن خودتو!!!!!
ومن آروم به اونی که تو دستمه نیگاه میکنم و باخودم میگم عجب! پس این حیوون اسمش کفتاره؟
--------------------------------------------------------------------
من: پویا بیا بخور . ببین خامه خوشمزه برات آوردم . توش شکرم ریختم .بیا ببین ....
و پویا : سوت میزنه و بازی میکنه.....
دوباره: پوووووویا جااااااان بیا بخور مامانی چرا غذا نمی خوری؟اه
و پویا: ای بابا هی بخور بخور بخور . ولم کن یه بار دیگه بگی بیا غذا بخور میرم تو خیابون ماشینا منوله کنن سرم کنده شه تو دیگه پویا داشته نباشی(نداشته باشی)