لم یلد و لم یولد...
سلام محرم هم اومده و حال و هوای اینجا که عوض شده و یه حس خیلی خوبی به آدم میده. می دونین من هیچوقت با یاد گذشته خوشحال نشدم!!! همیشه حالم بهتر از گذشته بوده (نمی دونم بگم شکر یا نه ولی هرچی میگذره خوشترم تا قبل) ولی این عزاداری ها - دوره های قران - صفای نماز جماعت و روضه های زنونه - سفره حضرت رقیه و ابوالفضل و... تنها چیزایی هستن که منو یاد یه گذشته ای میندازن که برام لذت بخشه . این تیکه گذشتمو با دنیا عوض نمیکنم و خیلی بهتر از الانم بوده...
از اصل مطلب دور شدم ببخشید.....................
تازگیا پویا خیلی نگران خداست!!!!! چطور؟
میگه خاله م.... (خاله ی مهد کودک) گفته خدا بچه نداره . حالا چیکار کنیم ! خوب خدا غصه میخوره!! یه روز رفته یه گوشه نشسته یه کتاب قصه که عکس یه امام (البته صورت امام معلوم نبود و نورانی بود) رو تو دستش گرفته و با خودش یه چیزایی میگه
من : چیه مامانی چی شده؟
پویا: ساکت باش باهام حرف نزن خیلی ناراحتم!!! دارم به خدا نگاه میکنم(همون عکس امام)
من: دووووووووووووووووورت بگردم ممممممممممن چرا ناراحتی آخه؟
پویا: آخه خدا بچه نداره! ببین همه ی آدما بچه دارن . خوب اونم دلش میخواد یه بچه ی کوچولوووو داشته باشه . چیکار کنیم حالا؟؟؟
ومن خدایی هیچی نگفتم ببینم اوضاع چطوره خوب واقعا نمی دونستم باید چه جوری براش توضیح بدم...
و پویا ادامه داد: خاله م گفته دستاتونو ببرین بالا و دعا کنین که خدایا به ما روزی حلال علایت(عنایت) بفرما !!!! ولی من دعا کردم خدا بچه علایت بفرمونه!!!!!
من : ببین خدا خیلی خیلی بزرگه نیازی به بچه و پدرومادر نداره
میگه: ااااااااااااااااا بابایی هم که قویه و بزرگه پس چرا هم بچه لازم داره هم مامان و بابا
من واقعا کم آوردم.... گمونم برای توضیح لم یلد ولم یولد یه مقدار زود بوده نه؟
ادامه مطلب....
اوضاع جوریه که الان
چشم امیــد مردم مــمــلکت فقط به قاچاقچــیاست.
بدون اینکه حرفی بزنید صحنه رو ترک کنید!!!
سوال در نهایت حیله گری طراحی شده!!!!!
چون ما خیلی ازشون جلوتریم.... .