پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

من و پسرکم این روزها

1391/8/23 8:51
نویسنده : مامانی
581 بازدید
اشتراک گذاری
سلام به همه و همه و مخصوصا گل پسرم نیشخند
 
* تازگیا یه برنامه چیده شده و اونم یه دوره ی هفتگی بین من و خواهرا و زن داداشا +مامان بزرگه که خیلی خوبه و همه همدیگه رو می بینن . عصرای یکشنبه هر هفته خونه یکی
روز اول خونه خاله مریم بود که البته همه بچه ها آروم بودن و شخص شخیص شما اونقد داد و بیداد الکی کردی که هیشکی هیچی از مهمونی نفهمید . ولی درکل خوبه هر کی هر کاری نتونسته درطول هفته تنهایی انجام بده میزاره وقتی این گروه میان با هم انجام میدن
 
* یه دفتر نقاشی براش خریدم روش یه عالمه عکس جوجه های عصبانیه (انگری برد) بعد این بازیشم که دائم مشغوله دیگه هی گفت درست کن درست کن ماهم یه روز یه عالمه مقوا و ... خریدیم و ظرف یک ساعت اینا رو درست کریدم . حالشو ببرین . جالبه خودم درست کردم خودم چسبوندم بعد اومده میگه:مامان چشماتونو ببندین بیاین اتاقم . بعد دستمو گرفت و بردتواتاقش گفت: حالا باز کن ....دی دی دی دییییییییین انگلی بللللللللدخنده
 
 
 
 
* آموزش جدید پسرم کارتهای مشاغله که البته روش نوشته 5 سال به بالا که خوب پویا خیلی خوب یاد میگیره . من به همه مامانا توصیه میکنم از این کارتا برا بچه ها بگیرن . مثلا نسترن و فاطمه برای بهراد و یاشار بگیرین و کم کم بهشون نشون بدین مثلا گروه وسایلشو .
اسمشون کارتهای دیدآموزه برای سنین مختلف داره پویا کوچیک بود من براش وسایل (یخچال- تلویزیون - و...) و گروه مفاهیم (بازوبسته- کم و زیاد- سخت و نرم- سنگین و سبک و....)رو گرفتم خیلی تاثیر داشت.
حیواناتم برا پویا گرفتم خوب یاد گرفته اینم مشاغلشه
 
 
 
*  با پویا داریم از خونه دایی محمد برمیگردیم . میخوایم سوار اتوبوس شیم کارتو دادم بهش که کارت بزنه دیدم 2 تا زد . میگم چرا دوتا زدی مامان باید یه بار کارت میزدی
میگه: چرا یکی؟ مگه تنها اومدی بیرون ؟ منو نمیبینی؟ یکی پویا یکی مامان!  ومامان هم دیگه تو ذوق پسرک نزد که تو هنوز کوچیکی و نباید برات کارت اتوبوس بزنیم
 
 
* مامان! چرا بابایی سوار اتوبوس عمو علی شد بلد نبود راه ببره ولی خود عمو بلده؟
چون بابا پایه 2 داره ولی عمو پایه 1 (دیدم یه جوری داره بهم نیگاه میکنه یعنی توضیحات بیشتر لطفا)
ادامه : ببین مامان این ماشینای کوچیک همشون پایه 2 لازم دارن . مثلا من و بابایی و.... همه پایه 2 داریم و باید ماشینای کوچیک رو برونیم ولی عمو علی پایه 1 داره میتونه اتوبوسو برونه
پویا: کامیونم میرونه؟؟؟                 من:خنثی
 
پویا: آهان این ماشین کوچیکا مال پایه 2 هه اتوبوس پایه 1 ممممممممممم پس پایه 3 چی میشه؟ آهاااااااااااان پایه 3 میشه موتووووووووووورررررررررقلب
 
 
*پویا : ماماااااااااان کجاییییییییییی
من: میخوام برم دستشویی ! اجازه میدی؟ الله اکبرررررر
پویا: آره میدم چرا اینقد نماز میخونی؟ (منطورش همون الله اکبر بود خخخخخخخخخ)
 
 
* به محض اینکه کارتون مستربین شروع میشه میگه: مامان مامان دسپرتی!
 
پویا و مهدی(پسرخاله)
 
 
 
 
 
پویا خونه همکار مامانی
 
 
اینم یه روز از رو دستور ژله فاطمه جون درست کردم فعلا با دورنگ امتحان کردم ببینم اصلا میتونم درستش کنم که خوب دراومد و ایشالا سرفرصت خوبشو درست میکنم
 
دستت درد نکنه فاطمه جونم
 
 
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (18)

بابای نازدونه
22 آبان 91 8:17
سلام . خوب و خوشین ؟
عجب حوصله ای دارین به خدا .چه کاردستی هایی عین عین خودشونه ها!!!! مرحبا . خانم ما که از بی حوصلگی کم مونده سرمارو با شمشیر بزنه مخصوصا بعد از اینکه بیاد اینجا و اینو بخونه


به نظر میاد دلتون کتک میخواد امروز!!!!
از من گفتن معصومه اومد اینارو خوند خونتون گردن خودتون ها
نازدونه ملوسو ببوسین


ستاره زمینی
22 آبان 91 9:19
سلام خانمی چه خوب دوره هفتگی.
افرین چه کاردستیهایی.
خب مامانی به سوالهای بیحد و مرز پسری جواب بده ......پایه 3چیه.


اووووووووووووووووه از دست تو
آخه اگه شروع به جواب دادن کنم تا آخر عمر باید جواب بدم و بدم و بدم
مامان کوروش
22 آبان 91 11:07
سلام رقیه جان چه ایده ای خوبی آدم حوصله اش سر نمیره افرینپسر ما دیگه بزرگ شده نمیبینی داره دو تا کارت میکشههنرمندی وما نمیدونستیم چه جوری درستشون کردی خیلی خوشگل شدن بگو چه جوری منم دست به کار بشم خیلی خوشگل شدن


سلام فدات شم تو خوبی؟ یه دفتر نقاشی برا پویا خریدم روش عکس همه ی اینا بود و پویا هم چون بازیشو خیلی دوست داره گیر داده بود که برام انگلی بلد درست کن!!!!
منم اول رو مقوا کشیدم بزرگشو و بعد هم از رو اون دفتر نقاشیه تیکه تیکه چسبوندم دیگه
باید نقاشیت یه خورده خوب باشه که حتما همینطوره
مامان نازنینها
22 آبان 91 11:12
آفرین به دوست هنرمند من که اینقدر هم کاردستی های خوشگلی درست کردی . پسر گلمون هم حسابی شیرین زبون شده


مرسی نیلوفر جان . الان که دیدمت انگار راحت تر باهات حرف میزنم . چقد خوبه عکساتو گذاشتی
شقایق(مامان محمد ارشان)
22 آبان 91 14:08
چه خوبه که دورو برت شلوغه
من همیشه فقط مامانمو دارم آخه بیشتر اقوام تهران نیستن
راستی از جریان الله اکبر کلی منو همسر خندیدیم.
عکسا هم عالی بود


زیاد نگران نباش شقایق جان لااقل همون مامانت میتونه به تو تنها برسه ولی ما اونقد شلوغ پلوغه واونقد بچه ها زیادن که خدا میدونه . مثلا مامانم اصلا نفهمید من کی پویا روو از شیر گرفتم!!!! یا کی از پوشک گرفتمش و.... همون تنهایی خیلی بهتره
پرستو
22 آبان 91 22:52
سلام عزیزم خوبی؟پسر قند عسلت خوبه؟
مرسی که اومدی خواهر جون
ممنونم که خوندی و کامنت گذاشتی
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووس



فدای تو عزیزم
ELI
23 آبان 91 11:55
سسسسسسسسسلام.آپم


چشم الی جان
ستاره زمینی
23 آبان 91 14:40



فدات
مامان بهراد
23 آبان 91 23:27
خواهش می کنم عزیزم من که کاری نکردم شما خودتون کدبانویی هستین برا خودتون....
آفرین چه کاردستی هایی درست کردی من که از این کارا بلد نیستم.....
و ممنون از بابت راهنمائیت سعی می کنم پیدا کنم و بخرمش برای بهراد
--------------------------------
من تا دلت بخواد از این کاردستیا درست میکنم هر چند ماهی دکور اتاق پسرم عوض میشه
اون کارتا هم لوازم التحریرا دارن حتما بخر

پارمیدا
24 آبان 91 8:45
سلام مامانی خودتم بچه بودی پایه یک و دو رو اینجوری توضیح می دادن یاد می گرفتی؟؟؟به صبر و حوصله فوق العاده ات حسودیم شد خانومی...مهمونی بازی و کاردستی و....ماشاءالله آفرین


نه خداییش من کوچیک بودم باهوش بودم ولی نه اینقد
ای خواهر کجاشو دیدی
جالبه گاهی بعضیا بهم میگن توبا بچه بی حوصله ای !!!
نسرین مامان باران
24 آبان 91 11:30
سلام
چه مامان هنرمندی .


فاطمه
25 آبان 91 12:43
سلام
چه ژله خوشگلی شده خانوم


فدای تو عزیییییییییییییییییییزم
زهــرا
25 آبان 91 13:25
کار دستی هم که بلدی درست کنی خب دیگه، پویا راحت شد از دست کاردستی ساختن
خیلی تیکه های پویا بامزست. کلی باشون حال میکنم


به خدا گروه خونیتون بدجور به هم میخوره ها.بزارمش تو مایکروفر؟
زهــرا
26 آبان 91 11:09
قربونش برمممممم، بذارش بذارش توو زودپز بذاری بهتره


چچچچچچچچچچچچچچشششششششششم
زهــرا
26 آبان 91 18:11
چه مادرشوهر خوبی


آرین و مامانی و آرتین
26 آبان 91 20:22
سلام
من از این دور هم جمع شدنها و مهمونیها رو خیلی خیلی دوست دارم
خوش بگذره

ایول کاردستیتون هم خیلی عالی شده


مامان خورشيد
27 آبان 91 9:55
خيلي عالي شده. دستتون درد نكنه. الهي هميشه مهمونياتون براه و خوش بگذره. ژله هم نوش جونتون. آفرين به پويا با اين تلاش خوبش براي يادگيري.


امروز ما رو شرمنده کردی ها مرسی از اینکه وقت گذاشتی و همه رو خوندی. دختر نازتو میبوسم
اسما
1 آذر 91 15:17
بابا هنرمند.جدی جدی کار خودته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو باید مربی مهد میشدی


پ ن پ کار خاله قزیه . وای نه حریف همین یکی نمیشم . حاضرم خروار خروار کاردستی درست کنم هدیه کنم به مهد ولی مربیمهد نشم