پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

من و دردونه

1391/10/28 22:50
نویسنده : مامانی
359 بازدید
اشتراک گذاری

پویا: مامان دیروز که شما خواب بودی من چاقو رو برداشتم خورد به پام خون اومد!

من: خوب مامانی مواظب باش دیگه این اتفاق نیافته خیلی ناراحت میشم من

پویا: خوب چییییکار کنم؟گررررسنم بود خووووووب. داشتم غذا می پزیدمبغل

---------------------------------------------------------------

شب رفتیم خونه ی بهروز اینا خوابیدیم .وقتی رفتیم بهروز خواب بود . صبح که بیدار شده میگه: مامان مامااااااااان به قران پویا و مامانش اینجا خوابیدن. باورت میشه؟ به قرااااااااانماچ    

پویاکه پتورو دور خودش پیچیده و خمار خماره: ای وااااااااااای قران قران، خفه شو مگه نمیبینی خوابم؟؟؟ خنده

----------------------------------------------------------------

در مهد کودک باز میشه و پسرک نازم میاد بیرون

من: دلم برات تنگ شده بودقلب   

پویابدون هیچ وقفه: دلم برات عزیز شده بودنیشخند

----------------------------------------------------------------

 موهامو رنگ کردم مژهبلوند طلایی ، دوست میدارم این رنگ روقلب

----------------------------------------------------------------

 میگم این مامانای تنبلی که بچه هارومیفرستن کلاس نقاشی توجه کنن یه کم لدفننیشخند ببینین من روزی کم کم 2ساعت برای پویا نقاشی میکشم! یعنی وقت میزارم برای پویا و نقاشی کشیدن . ممکنه گاهی بیشتر 2ساعتو اون بکشه ولی من کنارشم و مثلا اون رو تخته وایت برد میکشه من پاک میکنم و باز دوباره! وهمش بهش میگم که الان باید اینجوری بکشه اونجوری بکشه . وقتی هم خودم دارم یه چیزی میکشم براش درحین کشیدن توضیح میدم که مثلا: این دم اسبه . به این میگن یال . این پاهاشه اگه این شکلی بکشی یعنی داره میدوه اگه اینجوری باشه یعنی وایستاده و....

خوب نتیجه این میشه که پسرکم نقاشیش بی نهایت عالی شده واصلا با هم سن و سالاش که اطراف خودمون هستن قابل مقایسه نیست و من مطمئنم به خاطر وقت زیادیه که براش گذاشتم .

ببینین اینا رو الان . این بچه 4سالشه! رو تخته وایت برد کشیده اینارو .نقاشیاش زیادن یهه چندتارو میزارم برا نمونه . میتونین حلزون و زنبورشم ببینین تو پست قبلی

این یه خروسه با کل جزئیات . تاج - زیر گلوشو ببینین ! دم -بال! پا (کشیدن این خروس 5ثانیه بیشتر طول نمیکشه. جالبه هر دفعه با مهارت بیشتر)

 

 
 
ببخشید نور کم بودهه حوصله نکردم مثل بالایی با فتوشاپ دورشو سفید کنم
این یه اسبه  گوش- یال پشت گردنش - دم
 
 
 
این یه مرغه تاجش از خروس کوچیکتره - زیر گلوش مثل خروس نیست! دمشم با دم خروس کاملا فرق داره
 
 
وا! چرا اینونچرخوندم؟؟؟ این الان یه شیره
 
 
 
4شنبه ها روز اسباب بازیه و پسرکم داره اینو می بره مهد .تا دم مهد رفتم برگشتم می بینم ا پویا کو پس؟؟؟ رفتم دوباره تو کوچه می بینم همونجا مونده داره با هزارپاش تئاتر اجرا میکنه!!!!
 
 
 
وقتی عشق غوغا میکند!
 
 
دستکش و عینک مامانو زده میگه شدم ونجنسترین آدم روی زمین!(بدجنس ترین)منظورش چی میتونه باشه ؟؟؟وقتی من اونا رو میپوشم ونجنس ترینم آیا؟؟؟
 
 
 
یه چندتا عکس بعدا اضافه میکنم شایدم یه پست رمزی جداگونه گذاشتم چون فرداشب یعنی جمعه میریم عروسی پسرداییم با عکس جدید میام ایشالا
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

حاج خانوم
28 دی 91 23:24
یعنی خوشم میاد مامان آنلاینی هستی ... این موقع شب برو بخواب بد آموزی داری وسه بچه ... ا


خودت چرا بیداری خووووو؟
بعدشم اگه این تخم جن بخوابه که منم میخوابم اونه که بیداره عزیزم!
دخترآریایی(من مینویسم تا تو بخندی)
29 دی 91 15:45

چطوری ونجنس؟؟
اون حرفی که به بهروز زده خعلی خوب بود!!
نقاشی هاش هم عالی بودن.
عشقش هم فشار منو انداخت اصن!!


ای جونم . تو خیلی دوست داشتی هستی اصلن بووووووووووووووس
سه دانشجو
29 دی 91 18:07
سلام بر دوست عزیزو یگانه. ببین چقدر دوست داریم که تو دورام امتحانا فقط به شما سر زدیم!!!!
امیدوارم خوب و شاد باشید. درضمن پسرگلتو ببوس عجب نقاشی های باحالی


شماها همیشه بهم لطف دارین من به داشتن دوستایی مثل شما افتخار میکنم
دخترآریایی(من مینویسم تا تو بخندی)
30 دی 91 10:22
قربونت برم که انقد منو دوس داری
اصن بیا منو بگیر واسه پویا.
عروس خوبی میشم بقرعان


باشه قبول من که از خدامه پویام بشه شوهر عمه ی جوجه
فاطمه
30 دی 91 15:31
سلام عزیزم
همه پست هاتو خوندم اونایی که نخونده بودم
کلی هم با حرفای پویا خندیدم


می بوسمت دوست خوبم
mahboobe
30 دی 91 17:41
من فکر میکردم فقط بلاگفا مرض داره.
نگو نی نی وبلاگ هم مرض داره...
اون روز برات یه کامنت گذاشتم اییییییییین هوا...بعد که کد رو زدم میگه اشتباههوالکی ها...
اینقده به این ونجنس ترین آدم دنیا خنده ام گرفت که نگو...
یه چیز دیگه...من بعد 24 سال عمر که از خدا گرفتم هنوز نقاشیهام در حد پویا نیست
آفرین چه مامان خوب و با پشتکاری...
عروسی خوش گذشت رقیه جون؟
راستی رنگ موهات مبارک...
منم دلم میخواد یه هایلایتی چیزی به موهام بزنم...ولی نمیشه خوب...
اشکال نداره.
فدای سر نی نیم


آره محبوبه جان خیلیا این چند مدت نق زدن که نی نی وبلاگ اذیتشون کرده و من شرمندشون شدم. حیف اون مطالبت که پریدن من میخوامشون
خوب ایشالا ماه 9 رنگ میکنی که دیگه عروسکت دنیا اومد مامان خوشکل ببینه
شوخی نکن؟ نقاشیاتت اینجوریه هههههههه بیا خوب تو کلاس هرروزمون شرکت کن عزیزم
عروسی خیلی خوش گذشت ممنونم از بابای پویا که تا آخر شب هر جا این کاروان عروسی رفت ماروبرد دمش گرم
شقایق(مامان محمد ارشان)
30 دی 91 19:30
یعنی عشق میکنم مطالبتو در مورد پویا میخونمااااااااااااااااااااااااااااااااااا رنگ موهاتم مبارک باشهههههههههههههههههههههههههه منتظر عکسای خوشگلت هستیم
دخترآریایی(من مینویسم تا تو بخندی)
30 دی 91 21:53
اوه اوه اوه!
اصن یه چیزی گفتی نشد شد!
جوجه میگه من نمیذارم هیچ وقت شوهر کنی!
میگه باید از رو نعش من و بابام رد شی!!!!
)))))


اوه اوه اوه یکی بیادمنو بگیره خوب صبر میکنیم خود جوجهه بزرگ شه خودشو می گیرم واسه پویا بعد تو بمون ببین چجوری از رو نعشت رد میشیم ها ها ها
فرزانه
30 دی 91 22:04
سلام عالم خیلی زیبایی با پسرتون دارین انشااله خوش باشین همیشه..
نقاشی هاش هم خیلی بامزه است


مرسی عزیزم ممنون که مارو قابل دونستی و به کلبه ی مجازیمون اومدی
دخترآریایی(من مینویسم تا تو بخندی)
30 دی 91 23:49
عه این فرزانه ی ماست!!
دختر خالم.
خاک تو سر فامیل ندیدم کنن


حالا دیگه فرزانه ی ماست دلت بسوزه ههههه
جان من جمله آخرتو دوباره بخون یعنی چی دقیقا؟ادبیاتت تو حلقم

مامان یاسمین
1 بهمن 91 10:46
سلام بر ونجنسترین مامان روی زمین

آفرین به این مامان با حوصله مو طلایی که برا پسرش یه عالمه وقت می ذذاره


ای جونم بوووووووووووووووووس
مامان نازدونه ها
1 بهمن 91 11:09
اون عینک ودستکش با موی سیاه به بجنسی میزنه الان که دیگه بلوند طلایی کردی وبرا خودت فرشته ای شدی
ای جان
دلم برات عزیز شده بود میبوسمش



اوه اوه اینوخوب اومدی من الان دقیقا در حالت خودشیفتگی کامل به سرمیبرم کلن!!!!
مرد كوچك من
1 بهمن 91 11:31
سلام دوستم
به به مادر و پسر نقاش
ميگما تصميم دارم پسرك رو بذارم كلاس نقاشي اگه نزديك بودي حتما مي‌اومدم سراغت
عروسي خوش بگذره
مو طلا موهات مباركه


من حاضرم واقعا کلاس نقاشی برگذار کنم همچین بچه هاتون یادمیگیرن حالشو ببرین چه فایده که ....
مرسی عزییییییییییییییزم
سهیلا مامان پارساطلا
1 بهمن 91 11:55
ای جونم پسر شیرین زبون
مامان خورشيد
1 بهمن 91 14:20
اي واي از اين پسري خوشمزه.
خورشيد تموم زندگيش به چهارشنبه وصله كه روز اسباب بازيه.
مبارك موها، بعد نقاشي ها غوغاست يعني.
ماماني ونجنس من پايه اون بخش جداگونه ام.


چه جالب اونام چهارشنبه ها میبرن اسباب بازی؟ قدرت خدا!
مامان یاشار
1 بهمن 91 16:09
وای پویا جونم اگه بدونی منم چقدر دلم برات عزیز شده بود عاشقتم به خدا


بوس بوس بووووووووووووووس
م(خط خطی خوانا)
3 اسفند 91 23:26
نقاشی های پویا جان هم خییلی زیباست
افرین به پویا
و صدافرین به شما که اینقدر براش وقت میگدارید


وممنون از تو که اینقد امشب برای وبلاگم وقت گذاشتی دوست خوبم