سرماخوردگی و یه کمی ثبت سخنان شازده
چند روزه پویا شدید سرماخورده و تب و.... منم که دائم کنارش بودم و پاشویه و...تاصبح چرا؟ش.ی.اف استامینوفن کلا پیدا نمیشه تو بیرجند!!!! مواد اولیه اش نیست خانم!!!! ....ماداریم دیگه .
خودمم از دیروز ظهر ویروسه گرفته و تا همین لحظه یه ثانیه نتونستم سرمو بلندکنم کلی دارو... الان دیگه پاشدم بیام اینجا یه کم شایدحواسم پرت شه
-------------------------------------------------------------------------------------------
من:ببین مامان همش میگی ب.و.س ل.ب بده همه ویروسا رو منتقل کردی به من منم مریض شدم
پویا: دوباره میاد منو میبوسه میگه بیا حالا دیگه استقراقا(ویروسا) دوباره منقتل (منتقل)شدن به خودم خوب شد؟
-------------------------------------------------------------------------------------------
پویا دوست داری بزرگ شدی چیکاره شی؟ چیکاره؟؟؟
آره یعنی چه شغلی داشته باشی چه کاری انجام بدی؟
خوب دوس دارم حیوون بخرم پررررررراز حیوون
یعنی مثلا باغ وحش داشته باشی؟؟؟ یا نه بشی دکترحیوونا؟
دکتر که کار بدیه! همش آمپول میزنه همش میدوزه(بخیه) همون باغ وحش بهتله
--------------------------------------------------------------------
مامان ! مهدی گفت مامانش یه نی نی خریده اسمشم گذاشتن مهلا ولی تو کمدشون قایم کردن ما نبینیم
منم بهش گفتم که اشتباهه نی نی هنوز تو ش.ک.م!!! مامانشه و باید دکتر اونو با چاقو ببره تا مهلا در بیاد بعد میتونن بزارنش تو کمد
من درست تر گفتم ولی خاله های مهد بهم خندیدن
---------------------------------------------------------------------
النا و پویا نشستن دارن فوتبال دستی بازی میکنن!!!
پویا: تو آبی میخوای یا قرمز؟
النا: یکی از اون آدمکارو تکون میده میگه: لالا نینی لالا....
پو: اننا باید اینجوری گل بزنی ببین....توی دروازههههههه
النا: پوپو نی نی لالا
بعد میبینیم که پویا پا میشه ، کلا فوتبال دستی رو چپه میکنه توپشم میاره میندازه تو اتاقش میگه: پاشوبرو حوصلتو ندارم!توکوچولوهی این مال مرداست!!!
--------------------------------------------------------------------
پویا داره انگری برد میکشه رو تخته وایت بردش دقیقا با کل جزئیات مثلا ابروهای سیاهه به هم چسبیده است - آبیه عصبانی نیست! دم قرمز 3تا شاخه داره ولی کاکلش 2تاو....
من: چرا زردشو نکشیدی؟ چون ماژیک زرد ندارم
خوب مامان جان ماژیک وایت برد زرد اصلا نیست خوب بخر که باشه
نه میگم اصلا کارخونه ماژیک زرد درست نمیکنه
خوب پس کارخونه جوجه عصبانی زردشو با چی میکشه؟؟؟
ولش کن مامان جان مشغول باش مشغولم توولم نمیکنی !!!
-----------------------------------------------------------------------
امیر حسین: من یه تخته وایت برد بابام برام خریده از تلویزیون شماهم بزرگتر!
پویا:آره میدونم خودم دیروز داشتم از اونا
(یعنی وقتی این دوتا به هم میرسن آی پز میدن آی پز میدن یه چیزایی به هم میگن که آدم قبلش فک میکنه بچه ها اصلا این چیزا براشون مهم نیست )
یه نمونه دیگه:
امیرحسین: ما رفتیم شمال من آب تنی کردم
پویا: آب تنی؟؟؟؟ ولی من شنا کردم رررررررفتم اون دوردورا بعدش بابام با قایق اومد دنبالم . یه نهنگم دیدم نهنگ!!!
امیرحسین : آره منم یه کوسه دیدم گردنشو با دستم گرفتم
پویا : من ذرتم خوردم خییییییییلی دراز بود!
امیر: اوووووه ذرت که چیزی نیست من یه ماهی از دریا گرفتم قورتش دادم
و ........
------------------------------------------------------------------------
من: پویا زود باش همه ی وسایلتو از دور حال جمع کن یالا
پویا: بلهههههههههههههههههههههه؟؟؟؟
من:میگم وسایلتو جم کن چرا همش اینجا میزاری و جمعشون نمیکنی؟
پ:خوب همش به من میگی همه ی وسایلتو جمع کن بعد خودت هیشکدومو جم نمیکنی
م:کدوما رو مثلا؟؟؟؟
پ:این(بخاری) اون(تلویزیون) اون(میز!!) اووووون(تابلو)جمشون کن زودباش الان میخواد مهمون بیاد
----------------------------------------------------------------------------------------
من: پویا اینقد بهم نگو چی بیار چی بیار تو بایدکاراتو خودت انجام بدی وگرنه می میرم از کمر درد
یعنی من باید تنهایی با بابازندگی کنم؟
آره خوب
پ: نهههههه من دوس دارم مامان داشته باشم
که چی؟
که آشپزی کنههههههههههه دریخچالو باز کنه برااااااام . بیاددنبالم در مهدکودک من نق نق کنم بگه جان جان ..... برا بابا چایی دسناشیون!!! بپزه ( دشلاسیون یعنی دبش خودمون اختراعش کردیم وپسرک همیشه ماموره که به بابا بگه چای دشلاسیون حاضره) شبکه پویا بزاره - منو ببره حموم .....
گفتم بسه مامان جان فهمیدم اگه نباشم کلا بین زمین و آسمون معلق میمونی
---------------------------------------------------------------------------------------
تلویزیونو نیگاه میکنه میگه مامان ببین اینا خوشحالن که امام حسین اومده ایران
میگم نه امام خمینی اومده
پ: پس کوش؟ الان کجاست
م: خوب الان که مرده ولی چون الان 22 بهمنه همه خوشحالن که چند سال پیش 22 بهمن امام برگشته ایران مثل ما که هر سال 17آذر خوشحالیم که تو به دنیا اومدی
پ: یه کم مکث میکنه ..... خوب اگه من مرده بودم که آذر میشد خوشال نبودین خوشال بودین؟ الان امام خمینی مرده اینا خوشالن؟؟؟ الان مرده یا اومده ؟
ومن: صحنه رو کلا ترک کردم
-------------------------------------------------------------------------------------
پویا و ثنای عمو
جلسه اولیا مربیان مهد پسرم در جمع دوستان داره شعر میخونه
اینم گمونم میگفت شتر مرغه - یا هم لک لک ! نمی دونم
ادامه مطلبم داریم