ثنا +آتلیه + اداره (عکس اضافه شد)
دیروز مرخصی گرفتم یه کم به دورواطرافم رسیدم و زنگ زدم جاریم گفتم اگه میخوای خریدی چیزی بری ثنا رو بیار بزار اینجا وباآرامش برو .اونم ذوق مرگ شد جیک ثانیه ثنا رو آورد تحویل داد 3ساعتی مهمونمون بود و دلبری کرد و من و پویا قربون صدقه اش رفتیم . خیییییییییلی دوسش دارم من
بعدم نهار درس کردم جاری جونم برگشت با هم خوردیم و چای دارچین و بچه ها هم بازی کردن ماهم خریداشو چک کردیم و خودتون می دونین دوباره نیگاه کردن و به هم ریختن خریدا از خود خریدم بیشتر به خانوما می چسبه
پسرکم هم کلی کیف کرد دیروز با امیرحسین نوه ی صاحبخونه بازی کرد. از نبودن بابایی استفاده کرد لباسا و کفش فوتبال بابایی رو پوشید عکسشو میزارم ببینین .بهروز اومد خونمون با هم آتیش سوزوندن شدید. رفتن تو حیاط دسته ی تی رو کردن تو باغچه شیلنگ آبو کردن تو سوراخ دسته هه!!!! آبو باز کردن میگن هورااااااااااااااااا فواره درست کردیم ینی خداروشکر صاحبخونه نبود فقط. بعد رفتن حیاط بهروز کلی فوتبال بازی کردن (باهمون پیراهن بابایی!!!) و سروصداشون تا خونه میومدبعدش دیگه بهروز ظهری بود رفت مدرسه بچم متوسل به شبکه پویا و ثنا شد.هی ثنا میگفت بووووو، وووا با (پویا بیا!) و پویا می گفت: داریم خونه میسازیدیم!!!! بزار آبشو وصل کنم میام!
------------------------------------------------
دیروز که ما نرفتیم مهد به بچه ها گفتن که فردا لباس فرم نپوشین خوشکل کنین میخوایم بریم آتلیه عکس 7سین 92 برداریم . ماهم که بی خبر!! صبح پس از کلنجار رفتن زیاد با پسرک که هی میگفت نمیشه اصلا مهدکودکو ولش کنیم همینجا بمونیم؟؟؟!!!! و من میگفتم نقش خروسو میدن به یکی دیگه ها! خلاصه ساعت 10دقیقه به 8 رسیدیم در مهد دیدیم وا! همه ژیگول پیگول اومدن که! گفتم چه خبره؟گفتن 8ونیم میریم آتلیه منومیگی: پویا بدو بریم خونه لباساتو عوض کنم حالا باز نمیاد میگه نههههههههه نقش خروس پس چی؟
خدا رو شکر خونه تو همون کوچه است بدو رفتیم لباس پوشیدیم برگشتیم(تمام راه تاکید داشتم که موقع عکس گرفتن نخندی خواهشا!!! والا به غران) شد 8و10 دقیقه! من 8باید سرکار باشم مخصوصا که دیروزم نبودم
تحویلش دادم و با آژانس اومدم سرکار
-----------------------------------------------------
الان سرکارم طبق معمول طرف رو اعصابمه شدید. کلا ساعتایی که اینجام گمونم جزو عذابم حساب میشه و تو اون دنیا خدا زیاد عذابم نکنه و وقتی بفهمه از کجا اومدم بگه تو از اصل جهنم داری میای برو فدات شم تو بهشت یه کم استراحت کن!!!! حرف خودشو قبول نداره حرفی که 10 ثانیه قبل زده!
ینی یه جوری کرده که دیگه پاشدم از تو سطل آشغال دست خط خودشو پیدا کردم بهش نشون دادم!!!! بعدشم تازه نمیگه اشتباه کردم! میگه:دیدی من راست میگم!!!! یا خدااااااااااااااااااااااااااااااااااا
یه لحظه صبرکن استراحت کنم
به هم قول مردونه دادیم همدیگه رو اذیت نکنیم!
اینم فوتبالیست ما!
ته چین رقی پز و عشقولانه