پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

جمعه شیرین ما

1392/1/17 23:43
نویسنده : مامانی
479 بازدید
اشتراک گذاری

شکر خدا پویا الان خوب خوبه و امیدوارم که دیگه پاش اونجوری نشه تا وقتی که داروهاش تموم بشن البته آمپولاش تموم شدن و فقط یه شربت مونده.

از احوال پرسی همتون ممنونم دوستای خوبم.

صبح جمعه با مالنا و شوهرش رفتیم خارج از شهر ویه روز خوب و قشنگ داشتیم. نهارخوردیم و برگشتیم. پویا و النا هم زیاد اذیت نکردن و خدارو شکر خوش گذشت.

 

 

------------------------------------------------------------------------

پویا و بابایی دارن قایم موشک بازی می کنن میگه: بابایی من میرم زیر پتو قایم میشم شما همههههههههه جارو بگردی ها همههههههههههه جارو!!!!

ودرحالی که بابایی با تعجب داره بهش نیگاه میکنه میگه: برو دیگه چشم بزار برو!!!!!!!

-------------------------------------------------------------------------

یه پسرک ملوس به مامانی نزدیک میشه و میگه: مامانی بابایی خیلی بده

چرا ؟؟؟ اصلا مهربون نیست ...آدمو یه بوسم نمیکنه!!!!

ومن با خودم میگم: امان از این باباها که دوستت دارم رو باید با سرنگ از زیر زبونشون کشید.....افسوس

----------------------------------------------------------------------

من: پویا ببین چنننننند روزه مهدکودک نرفتی الان اونا تو نمایششون خروس ندارن!!!(خوب چیزی یادگرفتم منمنیشخند)

پویا: عییییییییییییبی نداره ما به جاش به جاش داریم

به جاش به جاش؟؟؟؟ آره ینی مهدی نباش به جاش پدرام  اجلا(اجرا) میکنه .....ستایش نباشه به جاش  آیدین الاغ میشه ....منم نباشم به جاش به جاش میشه

تیرم به سنگ خوردهیپنوتیزم

------------------------------------------

آخر شبه بابایی خوابه و من و پسرکم فیس تو فیس داریم حرفای عشقولانه میزنیم که کم کم خمار میشه و میگه مامان دیگه بسه بخواب!

ومن تازه یادم میافته نکته اخلاقی امشبو نگفتم!!! پس بی خیال به حرفش میگم: من از دستت دلخورم چون تو توی مهمونی منو کتک زدی .آدم نباید به مامانش کتک بزنه (پویا سوت زنان چشماشو بسته و بی توجهه) ومن ادامه میدم: ببین تو اون مهمونی 6 تا بچه بود همه هم از تو کوچیکتر بودن ولی فقط تو نق میزدی آخه چرا؟

گفت: آخه من قطارو میخواستم

خوب مامانی یه بار گفتی قطارو میخوام صاحبخونه بهت نداد گفت باطری نداره!!! دیگه هیچی نگو

پ:چه عیبی داره نداشته باشه بدون باطری لاش میبرم(راش میبرم)

من: مامان وقتی ندادن دیگه نمیخوان که بدن تو نباید نق بزنی

پ: میشه حرفاتو تموم کنی؟گوشم داره میافته!!!!!ماچ

 ادامه مطلللللللللللللللللللللللللب

بیاین چند دقیقه برای اونایی که با ماشینشون ساعت ها ترافیک رو تحمل میکنن
 تا برسن باشگاه بدنسازی و سوار دوچرخه شن؛

سکوت کنیم....

 

--------------------------------------------------------

دیروز تو خیابون یه پسره با ماشین داشت میرفت.

 

یه مزدا3 هم که یه دختر پسر بودن ازش سبقت گرفتن.

وقتی از کنارش رد شدن دختره به حالت تمسخر واسش شکلک در آورد.

اونم هم گازشو گرفت رفت کنار ماشینشونو گفت:

عزیزم عشق جدید مبارک. دیگه بهم زنگ نزن

ومن دیدم که پسره دخترو پیاده کرد و رفت :))


نکته اخلاقی: با پسر جماعت در نیوفتین :))

--------------------------------------------------------------

 

میدونی چه جوری یه نامه بدون تمبر میتونی بفرستی؟

 

بجای ادرس فرستنده ادرس گیرنده رو بنویس.

 

و بجای ادرس گیرنده ادرس خودتو.

 

اونا هم که میبینن نامه تمبر نداره نامه رو به فرستنده پس میفرستن.!!!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (30)

بهار
16 فروردین 92 22:05
عزيزم خوشحالم كه خوشحالين اميدوارم ديگه هيچ مريضي براي آقا پوياي گل ما پيش نياد دوستون دارمممممممممم فداتون شممممممممممم


چقد تو خوبی یه بار قرار بزار همدیگه رو ببینیم البته اگه بیرجند میای.
مامان هلنا
17 فروردین 92 1:58
خدایا شکرت
این شازده همم خوبشد و خیال همه رو راحت کرد
رقیه جون شاید به نظرت مسخره باشه ولی باور کن چشم خورده از بس که خوش زبونه ماشالله
هر روز واسه اش صدقه بده و اسپند دود کن


مامانمم همینو میگه و من وامیر میگیم نه
ممنونم ازت که اینقد مهربونی
مراقب دردونه ات باش
دخترشیرازی
17 فروردین 92 11:57

یادم افتاد به اون جک: یه بار مامانه واسه بچه ش لالایی میخونده بعد از نیم ساعت بچه هه میگه: مامان! خفه شو میخوایم بخوابیم!!! خخخخخخخخخخخ

سال نوتون مبارک


دقیقا همین بود
مرسی عزیزم
خوبی؟
مامان ترنم
17 فروردین 92 11:59
چقدر خوشحال شدم از خوشحاليت عزيزم . واقعا خدا رو شكر به خاطر اينكه گل پسرمون خوب شده و دوباره مثل قبل داره ماماني رو مي‌پيچونه.


همینطوره واقعا
ولی خداییش وقتی مریض میشن تازه آدم قدر این پیوندنا رو میدونه
ازت ممنون که اینقد وقت میزاری برای وبلاگمون
بهار
17 فروردین 92 13:59
عزيزم منم دوست دارم ببينمت خب ولي وقت نمي شه كه بيايم اونطرفا دلم واسه از نزديك ديدنت پر مي زنه شايد تابستون اومديمو منم به آرزوم رسيده من تاحالا فقط دو سه بار اومدم بيرجند خيلي دوست دارم ببينم جاهاي ديدنيشو ام چون كسيو تو بيرجند نميشناسيم نتونستيم . عاشقتمممممممممم بوسسسسسسسسس از فاصله ي 100 كيلومتري ممنون مواظب خودتو آقاپويات باش فرداتون شم
مامان بهراد
17 فروردین 92 16:03
دوست عزیزم سال نو مباااارک [بوسه]
انشاالله سال خوب و خوش و پر برکتی همراه با شادی داشته باشی پویای خاله رو ببوس و بگو که خاله یه دنیا دوسش داره...


ممنونتم فاطمه جان
نیلوفر
17 فروردین 92 16:17
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ ▒▒▒▒▓▒▒▓▒▒▒▒ ▒▒▒▒▓▒▒▓▒▒▒▒ ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ ▒▓▒▒▒▒▒▒▒▒▓▒ ▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒ ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒سلااااااااااااااااااااممممممممم سال نو مبارک مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اپییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم
elham
17 فروردین 92 16:18
خداروشکر امیدوارم همیش سالم و سلامت با لب خندون باشین عزیزم
م(خط خطی خوانا)
17 فروردین 92 18:25
خب حالا خیلی اصرار میکنی باشه اشتی میکنمم



[
حامد
18 فروردین 92 0:07
سلام
ممنون ان شالله خدا همه مریضا را شفا بده
بزرگیتون را میرسونم
حسابی دست پر اومدید مطالب قشنگی نوشتید. رمز ازتون نگرفتم چون شاید خیلی خصوصی باشه.


ممنونم حامد آقا خوب کاری کردین مطالب رمزدار من خاله زنکی هستش و ورود آقاین ممنون
مامان یاشار
18 فروردین 92 7:41
ایشالا همیشه خوب باشه این شیرین زبون خاله و دیگه هیچوقت هیچ مدل دردی نیاد سراغش. خوب رقیه جون تو هم رعایت کن دیگه گوش بچه افتاد بابا خوب یعنی تو کفم که چطور میتونی هی گازش نگیری و محکم فشارش بدی آخه. شانس آورد نزدیکمون نیستین ... یه عالمه از قول من حداقل ببوسش


ای خواهر گاهی اونقد فشارش میدم که میگه: واااااااااای باز دیوونه شدی هههههههههه
ازت ممنونم نسترن مهربون
مامان نادیا و محمد امین
18 فروردین 92 8:33
سلام سال نو مبارک امیدوارم سال جدید سالی توام با سعادت و سلامتی برای شما و خانواده محترمتو باشه. خیلی خوشحالم که یک نفر اینقدر من را درک میکنه. پویا را ببوس امیدوارم زود زود خوب بشه و دیگه هیچوقت مریضی در خونه اتون نیاد
م(خط خطی خوانا)
18 فروردین 92 11:17
[بوسه]
امروز مرخصی ام
جوووووووووووووووووووووون
چه حالی میده
گرچه از صب بیدارم
رفتم ازمایشگاه 5 6 کیلو خون دادم
واسه ازمایش تعیین گروه خونی
واسه تمدید گواهینامه
قند
چربی
اهن
کم خونی
بدو بدو بیا این ور بازار


حالشو ببر عزیززمممممممممممممم
تنها
18 فروردین 92 14:09
مطالب خوی بود معلوم میشه خانم خوش زبونو با حالی دوست دارم باهات بیشتر آشنا شم


تنها!!!! چی گفت؟؟؟؟یه بار دیگه جمله هاتو بخون....
بهار
18 فروردین 92 14:33
سلام عزيزم آقا پويا كدوم مهد مي ره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


مهد پونه .خیابون 7تیر
مامان کوروش
18 فروردین 92 14:55
سلام رقیه جون عیدت مبارک عزیزم امیدوارم سال خوبی داشته باشی پویا جونم بهتر شکر خدا پاش چی شده بود ؟ امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشه رقیه جون رمز رو به من هم میشه بدی ممنون
مرضیه
18 فروردین 92 16:46
دوستم سلام ممنون که ما سر زدی اونها استیکر هستن که اینترنتی خریدم پارسال ninibazar.com
مامان نازنينها
19 فروردین 92 8:07
الهي بميرم چرا مريض بود ٠ انشاا٠٠٠ ديگه مريض نشه ٠ بازم سال نوتون مبارك دوست جونم
تنها
19 فروردین 92 10:40
شرمنده عزیزم گفتم آدم خوش صحبتی هستی کاش تو شهر شما بودم با هم حرف میزدیم دوست میشدم تا از تنهایی در بیام من خودم آدم کم حرفی هستم


آره من تا دلت بخواد حرف میزنم
جالبه همیشه همه رو می خندونم ولی گاهی دلم یه کسی رو میخواد که منو بخندونه!
شما مال کدوم شهری؟
reza
19 فروردین 92 17:18
سلام:

من رفتم ادامه مطلب چه خبر که نبود. اول مکر کردم دکمه ای اشتبایی خورده و من رفتم به سایت های اجتمایی برگشتم و چک کردم دیدم نه درست اومدم. من که نفهمیده این مزدا 3 و عشق جدید و باشگاه بدن سازی و راهنمایی که چه گونه نامه بدون تمر بفرستید و با آقا پویا النا خانم چه ارتباتی دارد. تا قاط نزدم توضیح بدهید.


میام وبلاگتون عمو توضیح میدم
زی زی بانو
19 فروردین 92 23:00
وای بمیرررررررررررررررررم من نبودم پویایی چی شده بود؟؟؟ پاش چی شده مواظبش باش خوووووووووووومامانش من برم بخونم ببینم چی شده بوده الان بهتره؟
زی زی بانو
19 فروردین 92 23:05
به جاش به جاش منو کشته


وحضور تو بعد این همه مدت منو
دو دانشجو
20 فروردین 92 21:00
سلام مامان خوشگله. خوبی؟ پویا چی شده بوده؟ خداروشکر که خوبه. شرمنده ما دیر به دیر بهت سر می زدیم. دوستون داریم. بووس مراقب خودتون باشید
مامان ساينا
21 فروردین 92 7:40
سلام دوست من...اميدوارم كه سال خوبي را شروع كرده باشيد و حال پويا جان هم خوب خوب شده باشه...واي از دست حرفهاي بامزه اين فسقلي ها
تنها
21 فروردین 92 8:01
شوهرت نمیخندونتت مردا عادت دارن فقط واسه دیگرون شاد باشن دیگرونو بخندونن زنا دیگرو درسته ؟ شادب بایکی اخم توخونه تهران عزیزم دوست داشتی بیا درخدمتیم تیل بده یا ایمل


نه تنها جان اتفاقا شوهر من ظاهروباطنش یکیه.ولی بیشتر اوقات خونه نیست یعنی از 24 ساعت پر پرش 4ساعت باهم هستیم
نسرین مامان باران
21 فروردین 92 8:37
سلام عزیزم واسه پویا خیلی ناراحت شدم امیدوارم زودتر خوب شه . سال خوبی رو پیش رو داشته باشید
کبوتر و باز
21 فروردین 92 9:18
سلام. شکر خدا.
این نوع مطالب به حضور و مشارکت بازدیدگنندگان هستش.
صندلی داغ و خاطرات مطالبی است که بازدیدگنندگان برای ما می فرستند.

امید است که دوستان مشارکتشان رو بیشتر کنند


مامان نازدونه ها
21 فروردین 92 9:49
قالب جدید و عکس پروفایل مبارکه مامانی حرفای زیادی سنگین رو به گل پسرمون نگو تا یه وقت گوشش نیفته مرسی از ادامه مطلب
مامان نازننيها
25 فروردین 92 7:41
چه شيرين زبوني هم ميكنه وروجك ٠ كلي از خوندن حرفهاش خنديدم ٠ خدا حفظش كنه
اسما
25 فروردین 92 12:06
به جاش به جاش ای جووووووووووووونم عزززززززززیزم.الهی بگردم خوبت شدرقیه به جاش به جاش


][