پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

عکس

1392/7/2 22:24
نویسنده : مامانی
496 بازدید
اشتراک گذاری

  ادامه مطلب  بدون رمز

 

یواشکی قند برداشته وقتی دیدمش این شکلی شده

 

 

این روزا همگی سرگرمیم با دومینومژه

 

این الان داره تلویزیون میبینه

اینم یه چیزی تو مایه های پیراشکی سیب زمینی خیییییییلی خوشمزه بود

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (24)

مامان نازدونه ها
1 مهر 92 12:18
عزیززززم خیلی از اداهاش شبیه محمد منه


باعث افتخاره
مامان ياشار
1 مهر 92 14:53
يعني عاشق استيل تلويزيون ديدنش شدم. بايد ماها هم يه بار امتحان كنيم. احتمالاً اونجوري يه حال ديگه اي داره قيافه پيراشكيتون كه هوس برانگيز بود كلي خانوم با سليقه. عوض ما هم نوش جونتون


asalmotahar
2 مهر 92 12:27
با سلام
ممنون که خیلی زود پاسخ دادید از راهنمایی تون واقعا متشکرم . می خواستم ببینم چقدر طول میکشه که وبلاگ جدید(بلاگ اسکای) رو با مطالب خواسته شده مانند نمونه asalsarab.ir طراحی کنید بیشتر مد نظرم خرید پستی هستش (یوزر و پسورد رو از اداره پست گرفتم)
لطفا هزینه ش رو هم مرحمت کرده بفرمائید. مبادله کالا با کالا (طراحی وب با عسل) چطوره؟


خیلی هم عالیه اتفاقا
دقیقا برام توضیح بدین یوزرو پسوردی که از پست گرفتین برا چیه؟؟؟
ضمنا من اگه بشه فقط کمکتون کنم ها چون وااااااااااااقعا بچه و کار بیرون و کار خونه وقتمو گرفته ولی بازم هرچی از دستم برمیاد در خدمتم
دخترشیرازی
2 مهر 92 15:02

عاشق اون عکسشم که داره تی.وی میبینه!!!!

خداااااااااااااا

این سیب زمینیه همینی نیس که من درس کردم عایا؟


اااااااا تو درست کرده بودی هی فکر میکنم من اینو از کجا یاد گرفتم !!! میخواستم لینکشو بزارم رفتم وبلاگ الهام. تینا...خدایا اینا که نزاشتن پ من از کجا دیدم اینو
دو دانشجو شایدم 4 تا!
2 مهر 92 16:28
سلام عزیزدلم خوبی؟ وای چقدر دلمون براتون تنگ شده بود. خیلی عکسای باحالیه. دوس داری اولین خاطره ترم 3 ما رو ببینی؟
asalmotahar
2 مهر 92 22:24
سلام

جهت فروش اینترنتی (دریافت وجه درب منزل خریدار توسط مامور پست) باید مجوز که همون یوزر پسورد از اداره پست بگیری (پنل اختصاصی در بازار تجارت الکترونیک شرکت پست) و در این پنل باید مشخصات رو وارد کنیم ولی من می خوام که این صفحه توی وبلاگ خودم ایجاد بشه

آدرس وب سایت پست :

ebazar-post.ir/admin/login.aspx

اگه زحمتتون نیست این کار رو خودتون انجام بدین چون کسی رو نمی شناسم که تو این کار مهارت داشته باشه اگه چند روز هم طول بکشه اشکال نداره




درسته فهمدیم . نیگاه میکنم ببینم همچین امکانی تووبلاگ هست یا باید حتما سایت باشه خبرتون میکنم ادرس وبلاگتونو بزارین لطفا


قدرت خدا این سایت که باز نمیشه !!!! خخخخخخخ
مامان نازدونه ها
3 مهر 92 12:32
اگه امکانش هست چند روزی رو همسرتون تا مهد همراهیش کنه تا شما شاهد برخورداش نباشید که اینجور تو روحیه تون اثربذاره


ای خواهر دلم خونهههههههههههههههههههه
امکانش نیس!!!!!
البته تا به چی بگیم امکان
مامان ترنم
3 مهر 92 13:17
به به چه پيراشكي‌هايي. واقعا دهنم آب افتاد به جون خودم امشب براي شام درستشون مي‌كنم. باور كن.


نوش جووووووووووووونت
asalmotahar
3 مهر 92 13:34
سلام
وبلاگ asalmotahar.blogfa.com
سایتی که فروش اینترنتی رو ایجاد کرده(نمونه این سایت رو میخوام ایجاد بشه )asalsarab.ir
سایت تجارت شرکت پست ebazar-post.ir
تشکرات


ببینین من وبلاگ شمارو دیدم
سایتی که خرید پستی گذاشته رم دیدم خیلی از سایتا ایجوری میزارن
ولی این سایت پست برام باز نمیشه من ته و توشو در بیارم ببینم آیا تووبلاگ همچین امکانی هست یا باید حتما طرف سایت داشته باشه و توسط برنامه نویس براش قسمت خرید طراحی بشه مفهوم؟؟؟؟
الان من یه سوال بزارم تو وبلاگم از دوستان بپرسم ؟؟؟
چیکار کنم آیا؟
مرضی
3 مهر 92 15:52
ای وای
پویا چرا اینطور شد
چرا اینقدر جیغ و داد
باید یه فکر اساسی بکنی
خدا لعنت کنه این بلاگفا رو
بخدا کامنت نیومد رقیه جان
تازه پیش خودمم میگفتم این رقیه خیلی وقته تو وبم پیداش نیس
نگو این بلاگفا حروم خور....
فدات

خداوندا کوفتش بشه به خدا هوار هوار کامنت گذاشتم
مرضی اعصاب برام نزاشته امروز که آبجیم اینجا بود
مرضی
3 مهر 92 15:55
همه چیز یه طرف اون تلویزیون نیگا کردنش یه طرف
ای بگردم...
بازم همه چیز یه طرف اون دومینو یه طرف
باز همه چیز اونطرف تر و اون دست پختو تزییناتت تو حلقم

جیگرتو مرضی جونم
asalmotahar
4 مهر 92 7:49
مفهوم







میگم یه مادر کارمند. که کارای خونه رو هم باید بکنه بچه داری هم بکنه یه جا خالی پیدا کرد یه کم تفریح هم بره همینه دیگه ببخشید

خوب بگین هرکس میخواد خرید کنه تو نظرات بنویسه شمارشو خودتون بهش زنگ بزنین خخخخخخخخخ

باشه باشه دعوا نداره میرم ته و توشو دربیارم ههههههههه







تو وبلاگتون خصوصی گذاشتم
asalmotahar
4 مهر 92 9:43
سلام هر چی دور و بر سایتتون گشتم شماره تماسی از شما پیدا نکردم لطفا شماره تون رو اگه اشکال نداره بذارید که جهت توضیحات بیشتر با شما تماس بگیرم


رفتین تو اون وبلاگ ؟خوب بپرسین ازم همینجا من آنم تا ظهر
دل آرام
4 مهر 92 11:02
سلام رقیه خانم , این مشکلو منم مدتی داشتم اقا پویای شما لااقل با داد و بیداد تا مهد میاد ولی من توی شهری که کاملا غریب بودم و کلاس دانشگاه هم داشتم دخترم حاضر نبود از خونه به قصد مهد بیرون بیاد و درکتون میکنم و امیدوارم زودتر با شرایط جدید کنار بیاد (اندکی صبر , سحر نزدیک است)
اسما
4 مهر 92 12:24
ینی درگیر تلویزیون دیدنشماااااااااااااااا خدایی این مدلیشوندیده بودماااا
مرضی
5 مهر 92 18:49
عزیزم خصوصی


مرضیه جان
اصلا من میگم لعنت به دنیا.....
مرد كوچك من
6 مهر 92 12:04
سلام عزيز دلممم
اي بابا عجب اوضاعي شده البته خب حقم دارن اين همه روز رو بايد تو مهد باشن خسته ميشن، كسل ميشن، داغون ميشن ما رو ببين تو كار چقدر گاهي كم مياريم اونا كه بچه هستن
خب نميتوني بذاري خونه مادرت يا مادر شوهرت؟


مامانم خیییلی دوره مسیرش و خوب منم بی ماشینم ! مادرشوهرم هم طبقه ی پایینمون هستن!!!
فعلا یه روزآبجیم اومده خونمون یه روزم مامانم و تا ظهر باهاش بودن تا ببینم چی میشه
asalmotahar
6 مهر 92 12:55
سلام و خسته نباشید
متن برای عسل عناب و عسل زرشک و یوزر و پسورد شرکت پست و وب آن و چند تا عکس میل شد


نرسیده بهم خداوندا
پگاه
6 مهر 92 14:43
عزیزم هزار ماشاله خیلی شیرین و دوست داشتنیه خدا برات حفظش کنه.نمیدونم چی بگم در باره مشکلات ولی فکر میکنم همین که سلامت و در کنار همدیگه هستید باید روزی هزار بار خدارو شکر کرد.آرزو میکنم بقیه چیزها هم بزودی همونطور بشه که میخوای
باران
7 مهر 92 7:43
سلام عزیزم
خسته نباشی
بهت حق میدم گلم ولی ناراحتی پسر گلت طبیعیه صبور تر باش واینقدر خودتو اذیت نکن


باران جون
مرضی
7 مهر 92 15:14
چی بگم رقیه جان فقط باز همون حرف خودت هرکس تو زندگی مشکلات خودشو داره و هرکسی هم حتما مشکلات داره ادم بی مشکل نداریم اما خوش به حال اونی که با مشکل داشتن هم خودشو نمیبازه و همچنان ارومه و اعتماد به نفس داره نه یکی مثل من که ناامید ناامید میشه
نسرین مامان باران
7 مهر 92 23:48
سلام عزیزم
ژست تلویزیون نگاه کردنش خیلی باحال بود
واسه مهد کاملا درکت میکنم من که اینقدر غصه باران و خوردم مریض شدم و دکتر 15 روز بهم استعلاجی داد
نمیدونم واقعا سرکار رفتن ارزش ایتهمه اذیت کردن خودمون و بچه هامون و داره


نه خداییش نداره
مامان نازنينها
11 مهر 92 2:35
شيطنت از اون چشمهاي نازش ميباره