پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

اول و دوم مهر

1392/7/3 10:40
نویسنده : مامانی
273 بازدید
اشتراک گذاری

روز اول مهر تمام بچه ها شاد و خندون بودن. همه جا شعف بود شور بود عشق بود.باز آمد بوی ماه مدرسهقلب ولی من و پسرم نه. چون روز اول نبود دیروزم مهد بوده .روز قبلشم همینطور وروزهای قبلش نیز.....

به خاطر شلوغی یکدفعه ای مهد واینکه یهو اتاقش و معلمش عوض شد کلا سیستم پسری به هم خورد و تا تونست جیغ زد.(گریه نه ها جیییغ بنفش) ومن روز اول رو مجبور شدم همونجوری بزارمش و برم سرکار فقط یه نیم ساعتی بودم کنارش و رفتم

روز دوم کلا دیگه نمیومد . جون کندم. فقط داد و بیداد. یه لحظه در مهد تو خیابون یه وضعی داشتیم منو اون که تمام مردایی که بچه هاشونو آورده بودن دور ما جمع شده بودن میگفتن خانوم اگه حریفش نمیشی ما کمکت کنیم!!!! میگم بیا ببرمت خونه مامان بزرگ میگفت نه تو برو که اداره ات دیر شد! خوب پس برو تو مهد نه من دوست ندارم !!! جون کندم به معنای واقعی کلمه.

امروز خاله زهرا اومده خونه و من نبردمش مهد و تصمیم جدی گرفتم 2ماه کامل به هر جون کندنی باشه پیش این و اون بزارمش و مهد نره.

دیروز اونقدددر به هم ریخته بودم که کل روز اینجا گریه کردم. همکارا همه ساااکت بودن و حتی کسی با کسی حرف نمیزد! جو رو بسیووور سنگین کرده بودم. افسوس اول صبحی با هر دوتا رئیس!!!! صحبت کردم که اگه میشه 2ماه بدون حقوق بهم مرخصی بدن گفتن نخیر نمیشه!!!! میشه ها ولی بعدش که برگردی قول نمیدیدم رات بدیم!

یکی از نزدیکان نطق فرمودن من میتونم نگهش دارم بچه رو ولی نگران اینم الان که نره بعدا مدرسه هم نره!!!! ببقشید !!! اونوخ با این همه جیغ و داد بره به مدرسه علاقمند میشه آیا؟؟؟؟ توجیح کردنت تو حلقم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)