پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

حالی برام نمونده +چندعکس

1391/5/8 11:03
نویسنده : مامانی
601 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

وای که قبل از هرچیز به همه دوستای خوبم که توان روزه گرفتن تو این روزای سخت رو دارن تبریک بگم . واقعا روزه گرفتن تو این روزای گرم و طولانی سخته مخصوصا اگه مجبور باشی از خونه بری بیرون .

میخوام اینجا شرح کامل یه روز که روزه می گیرم رو بنویسم تا گل پسرم وقتی بزرگ  شد و خوند یاد این روزا بیافته . شاید مقداری خسته کننده باشه براتون فقط اگر .......اگر دوست داشتید بخونیدشقلب

-------------------------------------------------------------------------------------

صبحها بیدار میشم و کیف گل پسرو حاضر میکنم . شکر خدا یه مورد مثبت این ماه رمضون داره اونم تغییر ساعت کاری باباجونه که به جای 7 ساعت 8 باید اداره باشه و درنتیجه بغل کردنهیپنوتیزم پسرک تو اون خواب ناز صبح از دوش من برداشته شده و بابایی این کارو انجام میده . خدا رو صد هزار بار شکر

بعدم میرم سرکار . ظهر میرم دنبالت و میاییم خونه .

حالا: من: اونقد سرکار حرف زدم و با آدمای ببخشید بی سواد اطرافم کل کل الکی کردم که دیگه هیچ مخی برام نمونده و زبونم از تشنگی ترک ترک شده و فقط دلم میخواد دراز بکشم و با اینکه از تشنگی و گرسنگی خوابم نمیبره ولی آرررررررررررررروم بگیرم

تو: تازه از مهد اومدی . اونجا رو به زور تا الان تحمل کردی یا هم کلی کیف کردی بماند در هر حال الان مثل یه آدم بزرگ انرژی و صدالبته خورده فرمایش داریقلب 

مامان خربوزه میخوام. مامان آلبالو بده(شربت)  مامان چرا از اون بستنیا نخریدی !!! من از اینا بدم میاد!!! میگم پسرم من دراز میکشم کاری به من نداشته باش و بازی کن خوب؟ -: باااااااااااااااشه بخواب . بوسم می کنی و میگی شب بخیرماچ  5 ثانیه بعد: یکی منو داره تکون میده ! بر میگردم، مامان جیش دارم (البته این جمله کاملا به صورت پانتومیم بیان میشه و چون گفتم کاری بهم نداشته باش هیچ صدایی ازت بلند نمیشه)

پا میشیم میریم دستشویی و بر میگردیم . نمی فهمم چجوری سرمو میزارم رو بالش و دوباره چشمام سنگین میشه که این دفعه یه صدای تررررررق بلند میشه . مثل موشک می پرم ببینم چی شده! صندلی رو از تو حمام آوردی! گذاشتی زیر پات از اون بالاااااااااااااااااای کمد یه اسباب بازی که شاید 5 ماه میشه بهش کاری نداشتی رو برداری!!!!!

خوب مامان جان الان تو بااااید با اون بازی کنی؟این همه وسیله بازی کن دیگه

آخه خودش گفت میخواد با شیرم بجنگه هر چی میگم ساکت باش ساکت نمیشه بهش دعوا کن!!!!

اسباب بازی رو میدم بهت و میرم دراز میکشم و با خودم عهد میکنم که چشام بسته نشه چون این دفعه اگه وسط خواب بپرم از سردرد می میرم . که یک دفعه می بینم صدای تلویزیون که احتمالا رو 50 هست ! منو از یه خواب شیرییییییییین و عمیق بیدار میکنه و گل پسر داره بدو بدو دور حال راه میره تا کنترلو پیدا کنه و صداشو کم کنهبغل بعدشم که قیافه من مستاصل رو با اون موهای پریشون و چشای خمار می بینهخنده میگه مامان جون اگه سی دی بزاری می خوابم ها!

براش سی دی میزارم و میگم دراز بکش نگاه کن و صدارم کم میکنم که خوابش ببره. نیم ساعت بعد: ماماااااااااااااان از اولش بزار !!!و....

خوابش میبره و من به ساعت نگاه میکنم شده 6 . و من دیگه واقعا خواب از سرم پریده و چشمام بسیار درد گرفته و سرم داره می ترکه . تشنگی و گرسنگی روزه تو مرداد ماهم که.....

پا میشم شروع می کنم به تمیز کاری - جارو - ظرف - مرتب کردن اتاقت و....

نزدیک افطارم افطاری درست میکنم و تازگیا بابایی تا دم افطار بیرون خودشو مشغول میکنه و بعدش به جمعمون اضافه میشه و افطار می کنیم.

به زور بیدارت میکنم چون بیشتر بخوابی باز خواب شبت به هم میریزه .  صد در صد بسیار نق میزنی و من بسیار حرص میخورم.

گاهی بعد افطار میریم بیرون و گاهی هم مجدد مشغول درست کردن سحری میشم و تو باااااز شروع به فرمایش میکنی که مامان....مامان.....

بابایی تا 2.5 اداره است و وقتی میرسه حدود 3 میشه . یه کم پسرکم سربه سر باباجون میزاره و با هم بازی میکنن و من داد میزنم ساکت باشیننیشخند

بعدشم بابایی می خوابه و باز به جون خودم میافتی

برای تمام روزه دارای عزیز این ماه آرزو می کنم که خدا براشون راحت کنه و بتونن روزه بگیرن و قبول درگاهش قرار بگیره ....................................آمین

 

اینجا الان یه کرگدن کشیده!!!!!1

پسرکم با موتور عمو محمد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

مامان بهراد
6 مرداد 91 1:39
نماز و روزت قبول باشه عزیزم
معلومه خیلی بهت سخت میگذره
الکی نمیگن بهشت زیر پای مادران است


خیلی . حال و روزم خرابه...
اسما
7 مرداد 91 0:51
سلام خانومی.قبول باشه. درسته بهت سخت میگذره ولی مطمئنم بجاش بیشتر ثواب میکنی.....الهی بگردم پویارو چقدر عکساش ماه شدن....مخصوصا اونی که روموتوره ودور لباش پر بستنیه


مرسی اسما جان . نگو که مارو کچل کرده روزی یک کیلو بستنی میخوره ...
مامان نادیا
7 مرداد 91 12:59
سلام خانمی
نمازو روزه هات قبول
می دونم چقدر سخته ولی مطمئنا ثواب روزه داریت بیشتر از بقیه هستش


آره واقعا سخته واقعا. گمون نکنم حتی سوم دبستان که بودم و واسه اولین بار هر 30 روزو روزه گرفتم کل 30 روزش اندازه یه روز الان بهم سخت گذشته باشه . نمی دونم شاید وضعیت جسمانیم کم شده و کارا خیلی بیشتر
راستی نی نی چطوره؟خودت چی خوبی؟

سودا
7 مرداد 91 13:44
عكسارو چرا نشون نميده پس؟؟؟؟؟؟


سلام سودا جونم . خوبی تو؟ نی نی خوبه؟ نمی دونم والا.....
مامان ساينا
7 مرداد 91 14:10
قبول باشه گلم...واقعا سخته بچه داري و كار بيرون و كار خونه ...ولي چه ميشه كرد؟


هیچ ...... ممنونم دوست گلم طاعات و عباداتت قبول حق باشه و دختر گلت همیشه شاد وسلامت . ایشالا
مامان یاشار
7 مرداد 91 18:10
ای جان دلم ، قربون قد قواره اش برم با سایز موتور با این چشماش که برق میزنه. خدا قوت رقیه جون. معلومه که خیلی سخته هم گرمه و هم روزها طولانی. ایشالا که قبول حق باشه. تو رو خدا سر افطار که میشه من و یاشار و باباش رو هم دعا کن.


سلام نسترن مهربون من . منم قربون اون یاشار قشنگم برم . نمی دونم باز سیستمم چش شده واسه اینایی که پرشین بلاگن نمی تونم نظر بزارم مثل تو و سپیده و لیلی جون . ولی پست جدیدتو 4 بار دیدم.....
zi zi
7 مرداد 91 19:05
ok azizam?



مرسی زی زی جونم . اسمم رقیه است
خیلی تلاش کردم اینایی رو که میگی هم انجام میدم ولی بازم طبق میلم نمیشه اوضاع
از همین الان بهت میگم نرو سر کار
شروع کردی نمیتونی ولش کنی پس شروع نکن
تو خونه باش و خانمی کن
خداشما رو براهم نگه داره

مامان کوروش
8 مرداد 91 10:39
سلام نماز وروزه ات قبول خیلی سخته ولی ثوابش به همینه بچه ها همین طورن خدا نکنه بخوای یه چورت بخوابی ممنون که اومدی به وبم


سلام عزیزم . نماز و روزه شما هم قبول . منم ممنونم که بهم سر میزنی
زهرا
8 مرداد 91 12:48
سلام چه نینی نازی دارین راستی خوشحالمون میکنین بهمون سری بزنید


سلام عزیزم ممنون . الان میام
mamani
8 مرداد 91 18:19
salam, khubi? Harvaght weblog pouya ro mikhunam koli mikhandam, akhe harfa va karash kheili bamazast!


فدات شم دوست خوبم الان میام بهتون سر میزنم
نسرین مامان باران
11 مرداد 91 9:33
روزه داری با بچه وایییییییییییییی .



واییییییییییییی نگو وااااااااااااای نگو....
آسمان آبي
22 مرداد 91 9:37
سلام به رقيه خانوم گل و پوياي عزيز. طاعاتتون قبول درگاه حق.
مي دوني چيه عزيزم ماه رمضون واسه ما، ماه رمضونه بچه كه اين چيزها رو نمي فهمه.
روزهاي ما هم تقريبا همين طوريه. ايشالا اگه بتونم امروز يه پست مي گذارم.
خيلي خوشحالم كردي كه اومدي. راستش اين روزها اصلا فرصت نوشتن ندارم. مشتري هاي ما هم يادشون رفته ماه رمضونه

فدات شم عزیزم دیدم یه وقته کم پیدایی گفتم عرض ارادتی بکنم . راست میگی بچه ها چه میدونن روزه چیه آخه . ایشالا از همه قبول باشه