آتلیه
یه روز عصر که شوهری از صبح که رفته بود هنوز نرسیده بود و من و پسرک داشتیم میپوسیدیم اول رفتیم خونه ی مالنا و بعدشم پسرک رو بردم آرایشگاه موهاشو قبل عید کوتاه کرده بودیم باز بلند شده بود
آرایشگره اونقدر قشنگ و با حوصله موهاشو خوشکل کرد منم به محض بیرون اومدن دیدم کنار آرایشگاه یه آتلیه اس!!! رفتیم تو!!! و خواستم از پسرک عکس بگیره . یه دونه عکس گرفتیم و باز فرداشم رفتیم با چندتا لباس دیگه عکس گرفتیم و خلاصه طی یک عملیات انتحاری (درست نوشتم؟) عکس گرفته شد و قراره امروز برم کارشده شو ببینم . حاضر شد میزارم ببینین
*نمیدونم چرا با پرشین گیگ نمیتونم آپلود کنم چیکار کنم بااااز؟؟؟؟
* عکسای عیدو نتونستم بزارم هنوز! البته عکس خاصی نیس ولی خوب
*چرا بعضیاتون پست جدید نمیزارین ؟؟؟؟ هنووووز تعطیلات عید تموم نشده براتون عایا؟؟؟؟؟
* 9 هفته رو تموم کردم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی