پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

خردادنامه به روایت عکس

1393/3/19 11:24
نویسنده : مامانی
620 بازدید
اشتراک گذاری

میگه بابایی چرا موهات سفیده ؟   بابایی: پیرم کردین!   پویا:سکوت......

آخر شب : مشغول نقاشی کشیدن رو تخته وایت برده و هی یه چیزی میکشه پاک میکنه هی مثل اینایی که سر قبر کسی نشستن پچ پچ میکنه ناله میکنه و هق هق میزنه! میگم چیه مامان؟ میگه: زیپتو ببند!!!! دارم با خودم حرف میزنم و دوباره ناله و هق هق ..... میگم آخه چی شده؟ میگه : بابایی پیر شده. داره میمیره. تو هم باهاش میمیری؟؟؟شماها با هم پیر میشین؟؟؟ و دوباره خط خطی رو تخته و هق هق 

هدفون رو از گوش بابایی که در حال فیلم دیدن تولپ تاپ هست در میارم و میگم بیا گل پسرت رو توجیح کن که داره نوا میاره واست .... و بابایی کلی توضیح میده که هر کسی یه رنگ مویی داره و من رنگ موهام سفیده  و قرار نیست بمیرم. اونوقت دیگه نقاشی ها تبدیل میشن به لاکپشتهای نینجا و...... 

 وقت خواب هم دوباره بی دلیل میگه: آرهههههه اون رنگ موهاش اونجوریه نمیخواد بمیره..... نکنین با احساسات بچه هاتون بازی. با شماها هستم آقایون محترم.:D

*******************************

طبقه همکف خونه عمورضا یه مغازه خالی هست که قبل این که برن مکه رفتیم اونجا وکارای قبل سفرشون رو انجام دادیم. دیروز تا مغازه هه رو دیده میگه یادته اومدیم اینجا کیک و آبمیوه بسته سازی کردیم؟؟؟

*******************************

سرما خوردم و هیچ کاری نمیتونم بکنم جز تحمل عجب روزگاریه خخخخخخ

17هفته تمام شد برم برا جنسیت عایا؟؟؟؟

 خدامیدونه به چه نکبتی عکسا رو گذاشتم چرا اینجوری میشه؟؟؟؟

طی یک عملیات ضربتی تو این چند روز تعطیل من و پویا +خانواده خاله ام رفتیم تربت جام پیش آبجیم وشوهرش. طول راه زیاد اذیت نشدم و شکر خدا پویا هم پسر خوبی بود. بماند که آبجی زهرا هم خیییلی خوشحال شد .

آرامگاه شیخ احمدجامی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یه روز عصر پسرم رو بردم آرایشگاه و بعدشم پارک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وبراش قلک خریدم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این دختر خاله پسر خاله تو یه روز دنیا اومدن! قدرت خدا!!!!

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان نازدونه ها
20 خرداد 93 11:19
چه زود تغيير روحيه شو تو نقاشي هاش نشون داد انشالله زير سايه ي شما وپدرش بزرگ بشه هميشه به سفر وديدن اقوام عكس اولش رو با اون كلاه بانمكش دوست داشتم
مامانی
پاسخ
بس که کته کله هستن ایشون کلاهای پسرونه اندازش نیست و مجبوریم با کلاههای مردونه بسازیم!
مامان نادیا و محمد امین
20 خرداد 93 12:22
سلام کشتی ما رو برو دیگه الان تو 12 هفته هم بهت میگن جنسیت چیه میگم تو یک روز و تو یک سال یا فقط یک روز؟
مامانی
پاسخ
همش دل میزنم نمیدون چرا ! نه یه روز و یه سال !!! مبینا بچه دوم آبجی بزرگمه. هردوشون 17آذر87 دنیا اومدن مبینا 10صبح پویا 4بعداز ظهر ....خخخخخخخخخخخ
پری
20 خرداد 93 19:05
هزار مشالله به این پسر.
مامانی
پاسخ
عزیزم
مامانی
21 خرداد 93 1:45
اگه دوست نداری مثل من زیاد سونوگرافی بری هفته 21 بهترین زمانه به هیچ وجه شکی توش نیست حتما هم جواب رو بهت میگن. تو که میدونی دختره عجله ت چیه فقط میخوای مطمئن شی بهداشت که میری صدای قلبشو شنیدی؟یواش میزنه؟
مامانی
پاسخ
نه تند میزد!!! آخه یواش چجوریه تند چجوری؟ به نظر من تند بود. ای بابا خخخخخخخخخخخخ
مامان ترنم
23 خرداد 93 12:14
قربون اين همه احساسات قشنگ و شكننده‌ات پويااااااااا آخه چرا با احساسات اين بچه بازي مي‌كنيد؟