غلت زدن پرنیا و تعطیلات عید پویا
سلام ب همه دوستای بینهایت مهربونی ک نبودنمون براشون مهمه و حسش میکنن و ب یادمون هستن
کامنتهای پرمهرتون کلی انرژی مثبت ب دلم ریخت و از خدا براتون عیدی های بینهایت خوبی ارزو کردم
تو این ایامی ک نبودم درگیر بچه ها هستم و مرخصی هم داره ب پایانش نزدیک میشه و من دلهره پرستار گرفتن و این چیزا یه مقدار اذیتم میکنه ک سپردم ب خود خدا ک قطعا بهترین وضعیت رو برام رقم خواهد زد
مادربزرگم یه هفته ای میشه فوت کرده و درگیر عزاداری هم بودیم
امیدوارم گشتن تو بازارها و خیابونای شلوغ ک بوی بهار میده و سبزه و گل به همه تپن خوش بگذره و سال جدیدتون پرباشه از شادی و سلامتی و خبرای خوب
خدابه همه زنای منتظر بچه های شیرین و سالم بده
و همه بچه ها رو عاقبت بخیر بکنه درپناه پدرو مادراشون
پویا تعطیلات عیدش شرو شده و هرروز میگه من بیششششت روز تعطیلم و این شششش بخاطر افتادن دندونای جلوش گفته میشه و خییییلی شیرین و خاستنی شده پسرم
و پرنیا خانم روز بروز بزرگتر و شیرین تر میشه در حدی ک من هر لحظه خدارو شکر میگم و ارزوی این لحظات رو برای همه مردها و زنهای سرزمینم میکنم
تا حالا غلط میزد و ب شکم میشد ولی صورتش میخورد ب زمبن و گریه میکرد ولی امروز بابایی و پویا صدام زدن و وقتی رفتم دیدم به شیکم کرده خودشو و سرشم بالاااا و هر هر میخنده
خدایا لحظات شیرین و صدالبته سخت مادری رو نصیب همه زنهای سرزمینم بگردان.....
دخترک هنوز باماشین مشکل داره و مامانشو زندانی و خونه نشین کرده امیدوارم بهتر بشه
دارم با گوشی مینویسم لپ تاپ وصل نمیشه نمیدونم چش شده واسه همین نمیتونم عکس بزارم
مراقب خودتون و دسته گلاتون باشین
حق نگهدارتون