پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

خواب چیست؟

1394/6/11 8:55
نویسنده : مامانی
857 بازدید
اشتراک گذاری

امروز چهارشنبه است، از شنبه شروع شده...بی تابی... تب..نق نق...جیغغغ..گریه...هی بغل...

تا الان درست و حسابی نخوابیدم. هر شب 3 ساعت مثلا...روز که هیچی کلا.خوب دوساعت میگم. جان جان. دوساعت سرگرمش میکنم. دو ساعت بازی. دوساعت میبرم بیرون. دوساعت با شیر و غذا سرگرم..خو بالاخره خسته میشم آهن که نیستم آخهغمگین کمرم در حد نهایت درد میکنه دیسکم دوباره شیک و مجلسی داره خودشو رو میکنه .زانوهام بسکه این وروجکو رو پا تکونش دادم دررررد.

دیشب اونقد جیغ زدیکه عمو از طبقه بالا از خواب بیدار شد و اومد بردت بالا خونه خودشون....ساعت 2 بامداد!   چقددددر سخته... میگم بهشت باید طبقات و مراتب جدا جدا داشته باشه. آخه مورد داریم ساعت 10 شب!!! بچه با شیر مخابه!!!1(مگه میشه؟مگه داریم؟؟) تا صبح. 

ولی این وروجک خانم رو میبریم کل شهر بیرجندو میچرخونیم برمیگردیم.تو ماشین میخابه ها تو پله ها دیگه بیدااار سرحااال دس دس! تا اینجاش قشنگه رو جففف چشام. ...کفشامو میزارم جاکفشی ..میرم داخل خونه... چشاشو میماله...نق نق...گریه ...خوابش میاد!!! خو دقیقا چرا بیدار شدی؟

با کوچکککترین صدایی بیدار میشه. پویا تو حیاط با پسرعمه اش صحبت میکنه این تو اتاق خواب از عممق خوابش(که اصلا نداره ) بیداار میشه پامیشه میشینه میگه دد   دد (داداش)غمناک

دیگه هر روز رو تحمل میکنم میگم امروز تموم شه انشالله فردا بهتره....به امید خدا

تا الان 8 تادندون دراومده و الان ب نظر میاد 4 تا نیش باهم همزمان دارن به قول پویا به دنیا میانخنده

پویا واااقعا همکاریش عالیه همچنان . گاهی رفتارخودمون! و اطرافیان حساسش میکنه.که تقصیر خودمونه نه اون. منم تا جایی که میتونم هشدار میدم که درست نیست جلوی این خیلی با پرنیا هیش هیش و ناز ناز بشه دیگه رعایت کردن و نکردنش .....

----------------------------

پسرکم لباس فرمشو گرفته . وسایل و کیفو و دفتر و جامدای و کلی خرت و پرت که بیشتر من ذوق داشتم تا اون خنده  مدرسه ای که ثبت نامش کردم جزو مدارش خوب بیرجنده و نکته مثبت بعدیشم اینکه آبجیم معلم همون مدرسه است و قططعا خیلی چیزا رو مراقبش خواهد بود و خیلی بهتره که سال اول منم خیالم جمع باشه.

هوای اینجا عالیه این روزا و دل انگیز..... 

-----------------------------

به قول دوستان بعدا نوشت! 

دیروز کل بدن پرنیا ریخت بیروندونه دونه های ریز 

بلافاصله دکتر بردمش و گفت که ویروسی به نام سنجاقک!! هستش که چندروز تب میکنن و بعدشم بدن میریزه بیرون و الان دیگه رو به بهبوده

دیشبم به حول و قوه الهی خوب خوابید و منم یه خواب راحتت کردم در حدی که ساعت 3صبح پاشدم و عذاب وجدان داشتم که واییی چقد خوابیدم منعینک

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

★ مَه رو ★
11 شهریور 94 12:53
مرسی رقیه جان از راهنماییت الهی عزیزم من فک میکردم کل سختی مادر شدن باردرایشه مثه اینکه بعدش سخت تره ان شاءاللّه خدا به شما هم سلامتی بده و یه انرژی مضاعف وقتی از دخملی تعریف میکنی قند تو دلم آب میشه نمیدونی من چقد ذوق میکنم برا شیرین کاریه دخملا الهی جفتتشون صحیح و سلامت و خندون باشن ... کلاس اولی شدن پویا هم تبریک خواهر راحت میشی دیگه خخخخخ بهت قول میدم ولی آقا پویای شما مردی شده برا خودش اصلا قابل قیاس با پسر خواهرشوهرم نیس واقعا جای احسنت داره میگی با این سن کمش کمکت میکنه ان شاءاللّه همیشه مثه یه کوه پشت و پناه هم باشین بوسس
مامانی
پاسخ
فدات شم عزیزم.البته من سرکارم و در هر صورت تو سه ماه تعطیلی هم صبحها کنار پویا نیستم پس توفیری نمیکنه ایشالا که جوجه کوچولوت هررر چه زودتر بیاد بغلت به سلامتی و دل خوش و تو هم هر روووز از شیرین مکاریاش بگی وما ذوق کنیم
دختر شیرازی
12 شهریور 94 19:15
ای جان به این پسرک فهمیده ت و ماشالا به دخترک شیطونت. ایشالا اونم بزرگ میشه عصای دستت میشن دو تایی
مامانی
پاسخ
فدای تو بشم مننننن
دو دانشجو
14 شهریور 94 15:09
سلام مامان عزیز. خوبی دوست قدیمی؟ ایشالله همیشه تن بچه های نازت سالم باشه و تبریکی مخصوص پویا جوووون بابت مدرسه ای شدنش.
مامانی
پاسخ
مامان نازدونه ها
17 شهریور 94 11:11
آخه دختر چرا دغدغه هاتو به اين شيريني مينويسي كه بجاي ناراحت شدن برات مجبور به لبخندمون ميكني(. انشالله اون طبقه از بهشت كه بجاي شير و انجير ميگن شيرموز وآناناس ميدن قسمتت بشه عزيز دلم بدنيا اومدن چهار نيش گل دخترمون از الان مباركه كلاس اولي شدن پويا جان رو هم تبريك ميگم وميبوسمش
مامانی
پاسخ
الهی من فدااات شم . ببین اونور اومدی یه سری بهم بزن درخدمتتم . شیرموز و آناناسم که میگی به راههه به به