نوایی
سلام
این روزا ذهنم پراز پویاست یعنی چی؟
یعنی پویا چی بخوره چی بپوشه چی یاد بگیره و.......
ولی خوب فعلا این پستو اختصاص میدیم به توضیح نوایی و بعد میریم یه پست دیگه میزاریم
پویا نوه ی اول بود تو خانواده بابا امیر و همه در طول دوران بارداریم روز ها و لحظه ها رو میشمردن تا اون به دنیا بیاد.............یادش بخیر
وقتی هم به دنیا اومد مثل الان لاغر نبود یه کپل سفید و شیرین بود البته الان عسله . عمو ها عمه یه دونه زن عمو (مامان ثنا) بابابزگ و مخصوصا مامان بزرگ براش سنگ تموم گذاشتن . هیچدومشون اینجا رو نمی خونن ولی من بازم از همین تریبون از همشون تشکر میکنم
پویا خیلی دل درد داشت اوایل و واقعا دائم الجیغ بود ..... واااای یادم میاد دلم یه جوری میشه .... گاهی چندین آدم گنده نگاش میکردیم و واقعا کاری از دستمون بر نمیومد ...... برای خواب باااااااااااید پسری رو روی پا میزاشتیم و اونقد تکون میدادیم تا گیج بشه بخوابه که البته گاهی این تکون دادنا به 1 ساعت میرسید!!!!!! پاشنه های پام کبود شده بودن . عمو رضا یعنی همون بابای ثنا گاهی پسرک رو روی پاش میزاشت و براش می خوند:
نوایی نوااااااااایی نواااااااااااایی نواااااااااایی
همه باااااااا وفاین تو پویا بیییییییییی وفایی و....
و اینجوری بود که پسرکم تا حرف زدن یاد گرفت به محض اینکه میخواست که روپاش بزاریم میگفت: نوایی کن!!!!
و این اصطلاح نوایی موند و موند و موند تا الان که بعضی شبا می بینم این پهلو اون پهلو میشه و راحت خوابش نمیبره میگم: پویا چته؟خوابت نمیاد؟
و اونم میگه: نوایی کن زود میخوابم!!!! (این زود میخوابم یعنی اینکه قول میدم قبل اینکه بگی زووووووووووووود باش پاهام شکست من خوابم ببره ) و من پسرک 17 کیلویی که بیشتر از نصف من قد داره رو رو پاهام میکنم!!!!! تا بخوابه
الان بعد 4 سال صدرا - ثنا - مبینا و مهدی از اصطلاح نوایی استفاده میکنن!!!