پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

اولین رویای شبانه گل پسر

1391/8/9 11:43
نویسنده : مامانی
365 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت 7 یه صبح پاییزیه و گوشیم شروع میکنه به زنگ زدن . زنگشو قطع میکنم و با چشای نیمه باز به خونه نیگاه میکنم که کاملا تاریکه و با خودم میگم: عجب!!! نکنه ساعت گوشیم خرابه ؟ الان ساعت 7 صبحه؟

که میبینم یه پسرک ناز با چشای خمار داره بهم نیگاه میکنه و میگه: مامانی لوز شده (روز شده) پاشو ببین خورشید خانوم چرا هنوز نیومده؟

تو خواب و بیداری هم دست از توضیح واضحات برنمیدارم و حس مربیگریم گل میکنه و میگم: ببین مامان جان ما الان تو فصل پاییز هستیم . پاییز بیشتر هوا ابریه ..... هنوز میخوام ادامه بدم که یه کم نق نق میکنه که نههههه من ابری دوست ندارم رعد وبرق میشه و....

ساکت میشم بلکه خودش قضیه رو حل و فصل کنه که خوب همینطورم میشهقلب

یه قلطی میزنه و میگه : مامانی من الان داشتم خواب میدیده بودم!!!

خواب میدیدی؟؟؟؟چه خوابی؟

آره خواب اینکه با مهدی(پسرخاله) رفتیم پفک نمکی! خریدیم بعد وقتی برگشتیم مامانامون رو پیدا نکردیم و گریه کردیم . تو کجا رفته بودی هرچی گشتم نبودی؟

خوبه میگی خواب دیدی اون واقعی نیست و الکیه و......

دوباره به ساعت نگاه میکنم حالا شده 7:20 و باید بلند شم کیف پسرک رو حاضر کنم و راهی بشیم ......

پینوشت : امروز از همون اول صبح اونقققققققدر بارون قشنگی داره تو بیرجند میاد که خدا میدونه . ایشالا همیشه همه جا پر از رحمت خدا بشه که دیگه بطورجدی امیدی به خلقش نیستنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

مرد كوچك من
9 آبان 91 11:46
آمين براي آروزي قشنگت عزيزم
اي جوونم با اين خوابش ايشالا بعد از اين آرزوهاي قشنگتو خواب ببيني و به همشونم برسي


ممنونم ازت دوست مهربون و خووووووووووبم
fazeli
9 آبان 91 12:34
سلام. خوبین؟چه خبرا؟واقعاً درسته من هم امروز با این هوای ابری و بارون زیباش کلی پر انرژی روزم رو شروع کردم. خداکنه چند روز ادامه داشته باشه.


همینطوره مریم جان . داشتم راه میرفتم و به همه مردم نگاه میکردم مثل چیز ندیده ها شر شر رو صورت هممون بارون میبارید و ما نیشامون تا بناگوش باز بود
سه دانشجو
9 آبان 91 13:21
سلام مامان مهربون و با حوصله ممنون ازین که بهمون سر میزنی خدا به شما و کوچولوتون سلامتی بده.آپ کردیم خوشحال میشیم سر بزنی.
راستی یه سوال اون زمانی که بالای وبلاگت گذاشتی جالبه چه طوری این کارو کردی به ما هم بگو.


سلام دوستای خوبم . حتما میام و بهتون سر میزنم ممنونم از اینکه خبرم میکنین که آپ کردین.اون زمان مال خود نی نی وبلاگه عزیزم خودش میزارهبا توجه به تاریخ تولدی که من بهش میدم. منم اولش تو بلاگفا وب داشتم یکی از دلایلی که اومدم اینجا همین بود. البته یکی از دوستانو دیدم که تو بلاگفا هم این کارو کرده . برین تو گوگل سرچ کنین حتما راهنمایی میشین
بووووووووووووووووووووووس
زهــرا
9 آبان 91 19:09
سلام عزیزم.
این آدرس جدیدمه


حالت خوش نیست به قران یه دوروز تو یه وبلاگ طاقت بیار
مرد كوچك من
10 آبان 91 9:00
سلام صبح بخير عزيزم
فداي تو بشم من
عيد تو هم مبارك خانوم


قربون هر چی دوست مهربونه
مامان بهراد
10 آبان 91 9:47
قربوووووووووووووووووون اون خواب دیدنت بشم عزیز خااااله....
مامانی هم که انقدر کامل و قشنگ بیان می کنه آدم می تونه کاملا تصور کنه اون لحظه رو ........
مرررررررررررررررررسی مامان با حوصله مهربووووون


قربون تو فاطمه جان . به پای حوصله و محبت تو نمیرسه عزیزم
حافظی نسب
10 آبان 91 18:50
سلام
تقریبا همه ی پست ها تون رو می بینم و باید گفت احسنت
موفق باشید


مچچچچچچچچچچکرم علی آقا شما هم موفق باشید
زی زی
10 آبان 91 21:37
wow
من عاشق روزای بارونی هستم...


چه پویای با نمکی


آره گووووووووله نمک
زی زی
10 آبان 91 21:38
همسر امشبم نمیاد... ایشالا فردا بسلامتی برگرده که بتونیم جشن بگیریم


ایشالا
مامان یاشار
11 آبان 91 8:41
وای چه عالی منم عاشق بارونم و هوای ابری. جیگرشو خوب مامانش یه کم مسئولیت پذیر باش وقتی بچه میره پفک میخره واستا تا بیاد عجب دوره زمونه ای شده ها از دست این مامانا


اوووووووووووووووه حالا ما با این همه طرفدار پویا چه کنیم!!!پروردگارا....
نسرین مامان باران
14 آبان 91 14:23
چقدر بانمک صحبت میکنه


همینطوره قربون دست و پای بلوریش بررررررررم خخخخخخخخخخخخخخخ
مامان خورشيد
27 آبان 91 10:04
عزيزم شيرين زبونم 1000 تا مي بوسمت.