پسر شیرین من
داره شکلات میخوره میگم: اینا رو تموم نکنی شب مهمونا میان به فاطمه (دختر کوچولوی مهمونا) هم بدی از اینا
نهههههههههههههههه اون دختره ، نباید از اینا بخوره اینا توش میکروب داره
پس چطور تو میخوری؟
آخه میکروبا با من دوستن ازشون پرسیدم با من دوستین؟گفتن آره!!!!
--------------------------------------------------------------
مامان وقتی اومدی دنبالم در مهد کودک یه بسته شیرینی عسل هم بخری(شیرینی خامه)
لاستی لاستی حتما شیرینی تفنگم داشته باشه(نارنجک!!!)
دارم مات نگاش میکنم گردنشو کج میکنه چشاشو ناززززززززک میگه:باششششششششششهههههههه؟؟؟با نهایت غمزه
---------------------------------------------------------------
چرا اننا (النا) نمیاد خونمون
منم از فرصت استفاده کردم: چون وقتی میاد بهش اسباب بازی نمیدی همش نق میزنی خوب اونم قهر شده!
خوب قهر بشه چه عیبی داره.اصلا نمیدم چه عیبی داره
5 ثانیه بعد: مامان خوب آخه اننا دختره من همش وسایل پسلونه دارم!!!
2ثانیه بعد: آخه چیکار کنم خوب نمیدم دیگه ، ای بابا ، نمیدم ...
ینی شدید با خودش درگیر بودا ! ولی نمیده که نمیده
----------------------------------------------------------------
پویا یه لحظه پتوتو بهم قرض میدی؟
قرررض؟ قررض باز چیه؟
یه مقدار توضیح اینکه یعنی بهت پسش میدم و....
یه هفته بعد: مامااااااااااان یه کیک بهم قرررض میدی؟؟؟
----------------------------------------------------------------
دارم وبلاگا رو مرور میکنم یه عکسی دیده بدو اومده : این کیه ؟
من: امیرحسین از من بزرگتره یا کوچیک تر؟ نه بزرگتر
چن ساله ینی؟ 6ساله خوب من 3سالمه؟ نه تو 4سالته
خوووووب 4از 6 کمترمیشه؟آره مادر کمتره
از تو هم بزرگتر میشه 6؟ نه 6 از من کوچیکتره!
آهااااااااااااان عیبی ندره ما بزرگترشو داریم پس!!!!!
----------------------------------------------------------------
کفشامو کجا بزاررررررررررم؟ بزارتو جاکفشی
مامااان آخه جاکفشی پراز فوتباله! (چند جفت کفش اسپورت از بابایی توش بود)
خوب یه جایی جاش کن دیگه 2ثانیه بعد:جا شد....
یواشکی نیگاه میکنم میبینم 4جفت کفش بابایی رو انداخته بیرون دوتا کفش فسقلیشو کرده تو جاکفشی درم بسته تمییییییییییییز
----------------------------------------------------------------
داریم میریم مغازه می بینم یه کوچه قبل وایستاده داره یه جایی رو نیگاه میکنه
پویااااااااااااااااا بیا مامانی چیکار می کنی؟
صبر کن .......
بیا مادر تو خونه مردمو نیگاه نکنی یه وقت!
نه خونه مردم نیس واستا............
برگشتم می بینم در آرایشگاهی که با هم رفته بودیم وایستاده حالا یه پرده به ضخامت کله اش هم وصله دم در
چیو می بینی الان تو؟
نمی بینم صدای اون آرایشگره میاد همون که بهم گفت:عزییییییییییییزم!!!!!!
توادامه مطلب یه عالمه پ ن پ داریم فقط به افتخار دوستان به خاطر یه لحظه لبخند همتون