بهار 92
سلام به همه ی دوستای خوبم
امیدوارم ایام عید تا اینجاش به همتون خوش گذشته باشه واز این به بعد هم کنار خانواده ها شاد و سلامت باشین. عید امسال ما هم کلا به دید وبازدید گذشت و من این نوع دیدوبازدید روخیییییییلی دوست دارم. تند تند میریم اینور و اونور ومخصوصا خونه ی کسایی که شاید واقعا سال گذشته عید فقط رفتیم خونشون! یا حتی چند سال میشد نرفته بودیم! ولی امسال رفتیم و همشونو خوشحال کردیم و من با خنده های اونا شاد شدم و به خودم گفتم آفرین که اومدی اینجا. که خوشحالشون کردی. که اون حس بد رو ازشون گرفتی و الان دارن تودلشون میگن ببین اینا ماروفراموش نکردن
زیاد به لباس و ....بقیه توجهی نکردم و با هرچی که خریده بودم کیف کردم چون برای همشون وقت گذاشتم و دوسشون داشتم.
یه مقدار از لباسا و اسباب بازیهای پویا رو که دیگه استفاده نمیکرد جمع کردم فرستادم برای یه سری بچه هایی که میدونم با دیدنشون خوشحال شدن!
موقع تحویل سال برای چدثانیه چشامو بستم و یه دنیا با خدا حرف زدم. که خدایا تو میدونی کیا بد منو میخوان. تو میدونی کیا بهم نامردی میکنن و همش باهام بد تامیکنن ومن نمیدونم دردشون چیه ولی تو میدونی !خودمو به تو سپردم. خودت روبه راهش کن .خودت همیشه منو بزرگ کن واونا روکوچیک
خدایا دلم میخواد سال دیگه تو خونه ی خودمون باشیم ولی نه به هر قیمتی.پس به امیدتو به توسپردمش
خدایا کمکم کن دیگه اشتباه نکنم. خدایا خونه ی گرممو ازم نگیر آرامش خونمو مدیون توام دوست دارم خونمو ، بهم قوت بده وقتایی که واقعا کم میارم ،کم نیارم!!!!!!! وباشم. وبمونم .مقاوم تر از قبل
خدایا این نعمت بزرگی که بهمون دادی رو همیشه سالم داشته باش. تا هرروز با دیدنش شکرتو بگیم و هرشب با حرفای قشنگش بخندیم و بخنیدم وبخندیم تا خوابمون ببره
برای همتون از خدا سربلندیو سلامتی میخوام. خونه هاتون همیشهه گرم باشه دوستای خوبم .
-------------------------------------------------------------------------------------------
اینم یه چند نمونه از شکر کلامات دردونه
میگه: بابایی وقتی دوباره برم آرایشگاه زنونه! تو هم بیا این بادکنک رو پررررررررراز باد کنیم و بترکونیم خانوما بترسن!!!
میگم خوب ببر آرایشگاه مردونه بترکونش
میگه آخه مردا که نمیترسن زنا ترسوهن!!!!
----------------------------------------------------------------------------------------
صبح 4 شنبه رفتیم بازار میوه و تره بار اونجا فقط داد میزدن: بدو بیا میوه ببر . میوه تازه و....
از تحویل سال تا الان میره یه نایلون برمیداره میگه: پلاستیکی هزار - پلاستیکی هزار بدو بیا بخر حالشو ببر
----------------------------------------------------------------------------------------
تو ماشین نشستیم میگه: من باهاتون قهرم
چرا؟ قهرم قهههههههههههههههر
10 ثانیه بعد به محض اینکه جغرافیاش کار میافته و می بینه داریم به بازار واسباب بازیها نزدیک میشیم قیافش این میشه:
میگیم:چیه؟ پویا: هیچی من آشتی ام آششششششششششششتی!
-------------------------------------------------------------------------------------------
پ:مامانن من میرم دستشویی بعد صدات میزنم بیای بشوریم
م: باشه برو
5دقیقا بعددیدم خبری نشد ! میگم پویااااااااااا بیام مامانی؟
پویا: نههههههههههههه باید صدات بزنم صدا با دهنه دهنننننننننننننن
2ثانیه بعد: بیا
رفتم شستیم برگشتیم شلوارشو دادم که بپوشه هی لف میده میگم چیه؟چرا نمی پوشی؟ میگه 2تا جیش پوف دارم!!!!
یا خدا! پس چرا گفتی بیام آزار داشتی؟
نه آزار نبود همش گفتی بیام ؟بیام؟خوب گفتم بیا
---------------------------------------------------------------------------------------------
ازم میخواد تو لپ تاپ براش سی دی بزارم و منم از فرصت استفاده کرده اول یه سری به نی نی وبلاگ میزنم که صداش بلند میشه : چیکار میکنی زود باش دیگه گفتم سی دی این چیه آوردی
میگم: صبر کن الان میزارم
پ:زود باش سی دی رو بزار و بزن به چپ(چاک) یالا
-------------------------------------------------------------------------------------------
دراز کشیدم بخوابم هی میاد حرف حرف حرف ول نمیکنه
میگم برو تو اتاقت دفتر نقاشیت و مدادرنگیا منتطرتن
میگه: پس چرا باهام حرف نمی زنن؟ نمیگن بیااااااااااااااااااااا منتطریم
پویا و مبینا
ریحانه
هرکار خوبی میکنه رو در یخچال رو یه کاغذ براش ستاره میکشم وقتی ستاره ها زیاد شد جایزه داره. یه روز ظهر منو خوابونده صندلی آورده رفته بالا خودش با ماژیک ستاره هاشو زیاد کرده اینجوری:
منم اصصصصصصصصصصصصلا نفهمیدم اون آخریه رو خودم نکشیدم!
دست شهردار جدید بیرجند درد نکنه با این چیزای قشنگی که تو فلکه ها و میدونا گذاشته