اثاث کشی
سلام . قبل از هر چیز اینو بخونین:
دوستای گلم که وبلاگشون پرشین بلاگه من نمی تونم براشون کامنت بزارم . نمی دونم چرا هر کار میکنم نمیشه . مثل: نسترن جون مامان یاشار و سپیده عمه آریانا و لیلی جون مامان یونا
من مطالبتون می خونم و هرروز یه بار وبتونو باز میکنم ولی نمی دونم چرا جدیدا اینجوری شده هی خطا میده
حالا اصل مطلب
بـــــــــــــــــــــــــــــــله
بالاخره ما یه فکر اساسی واسه این رفت و آمدهای هر روزه کردیم و تو همون کوچه ی مهد پونه یه خونه کرایه کردیم و هنوز سرسالمون نشده از اون خونه قبلی رفتیمبمانر که اول بار کشی چه برنامه ای راه انداختی و کلی جیغ و داد که : وااای چرا اینقد شلوغ بازی می کنین؟! تشکامونو نبببببببببریییییییین . وااااااااااااای اسباب بازیام!! وحدود 20 دقیقه فقط داد و بی داد بود و صدا به صدا نمیرسید
(همینجوری حال کردم اینو این وسط بزارم)
خوب . خلاصه اینکه همه با هم جمع شدن و تو یک روز از ساعت 7بعد از ظهر تا 11 شب کل وسایلو بردن و دیگه آخر شب حتی یک سوزن تو خونه قبلی نبود دست همشون درد نکنه : داداش محمد و زن داداش - آبجی زهرا و اقا مصطفی - ابجی مریم و علی اقا - حسن اقا و مطهره - مامانم - و محمد و اقارضا داداشای امیر و البته امیرجوووووووونم
همه با هم شدن و حتی با ماشینای سواری هم وسایل بردن .وهر کی از همسایه ها میدید این همه همکاری رو می گفت: به به به این میگن اسباب کشی !
خدا رو شکر که همچین خانواده های خوبی داریم
شب جمعه وسایلو آوردن خونه جدید و من و پویا دقیقا تا اذان صبح بیدار بودیم اون بازی میکرد و من وسایلو می چیدم ... طاقت نداشتم و نمی تونستم با اون وضع خونه بخوابم
بالاخره هم ظهر جمعه تموم تموم شد
آخییییییییییییییییییییییییش
شنبه رم مرخصی بودم و امروز با خیال راحت پسرکم رو دو قدم راه بردم گذاشتم مهد و اومدم سرکار.....خدایا شکرت
امیر مهربونم بابت این خونه ازت ممنون