عروسی+دوست جدید
هفته گذشته عروسی دعوت شدیم اونم تو یکی از روستاهای اطراف بیرجند! دودل بودیم بریم نریم . روستاهه بغل روستای بابام بود و رفتن به اونجا بهم آرامش میداد خوب. امیرگفت نمیاد! میخواد بره با دوستان شب شعر نمیدونم کجا و خلاصه تصمیم براین شد من و پویا +آبجی کوچیکه (البته اونم بدون شوهر) با داداشم اینا بریم.عصر 5شنبه راه افتادیم به سمت بابا.بقیش ادامه مطلب چون اینجا شلوغ پلوغ میشه رفتن به سمت ولایت پدری http://noughand.blogfa.com/ و بوی خوش و هوای دل انگیز و آب سرد و زلالش حالم رو جا میاره . ساعتای 8رسیدیم قرار شد اول بریم حنابندون! و مراسم اون روستا رو ببینیم و آخر شب برگردیم خونه ی بابا بخوابیم.من و زهرا ه...
نویسنده :
مامانی
8:13