یک شب خیییییییییییلی خوب
سلام واااااااااااااااای که چقد گذروندن یه شب کنار کسایی که خیلی دوسشون داری و آرومت میکنن قشنگه دیشب افطار یک دوست قدیمی وشوهرش + داداشش که بیشتر دوست بابای پویاست دعوت بودن خونمون. بودن کنار اینا اونقد برام قشنگه که خدا می دونه . یه جمع آروم که من تقریبا 7 یا 8 سال شده در واقع باهاشون بزرگ شدم . از انتهای دانشگاهم که کارت مربیگری گرفتم و تو آموزشگاه بابای اینا مشغول تدریس کامپیوتر شدم تا الان که دیگه اون دوستای قبلی الان برام مثل خواهر و برادرن..... افطار اومدن و کلی با هم بودیم و گفتیم و خندیدیم و خودشونم کلی کمکم کردن دست گلشون درد نکنه آخرای شب ساعتای 11 تازه بابا و مامانشونم به جمع ما اضافه ...
نویسنده :
مامانی
8:25